دوشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۰

تیمی که دارد به گل نزدن عادت می‌کند

تیم ملی فوتبال ایران اولین پیروزی را در راه رسیدن به جام جهانی 2014 برزیل کسب کرد. عصر شنبه اول امرداد 1390، تیم ملی با ترکیبی تقریباً قابل پیش‌بینی مقابل تیم ضعیف مالدیو صف آرایی کرد و با نتیجه‌ی چهار بر صفر این تیم را شکست داد.
مهدی رحمتی، در دروازه بود، هادی عقیلی و جلال حسینی مدافعان میانی، مهرداد پولادی و خسرو حیدری به ترتیب مدافع چپ و راست بودند. در خط میانی، مازیار زارع و قاسم حدادی‌فر هافبک‌های میانی بودند و علی کریمی جلوتر از این دو نفر قرار داشت. هادی نوروزی و محمدرضا خلعتبری مهاجمان راست و چپ بودند و کریم انصاریفرد مهاجم نوک. غیبت اجباری جواد نکونام در واقع مسبب حضور مازیار زارع در ترکیب اصلی تیم ملی شده بود. ضمن این که مصدومیت مهرداد اولادی و آندرانیک تیموریان راه را برای هادی نوروزی و قاسم حدادی‌فر باز کرده بود تا به ترکیب اصلی تیم ملی برسند که دومی از این فرصت برای نشان دادن قابلیت‌‌های خود استفاده‌‌ی خوبی کرد. در نهایت تنها تغییر غیر قابل پیش‌بینی تیم، جایگزینی احسان حاج‌صفی با مهرداد پولادی در دفاع چپ بود.
بررسی عملکرد بازیکنان در بازی مقابل مالدیو:
در درون دروازه همان‌طور که انتظار می‌رفت رحمتی روز بسیار راحتی را سپری کرد و به همین دلیل ای کاش به جای او از علیرضا حقیقی جوان استفاده می‌شد تا آبدیده شود.
در دفاع با توجه به داشتن محمدنصرتی روی نیمکت ذخیره‌، انتخاب زوج عقیلی-حسینی به نظر من بهترین انتخاب بود. هر چند که این دو در بازی مقابل مالدیو نشان دادند تمایلشان به گلزنی، می‌تواند موجب دردسر برای تیم ملی شود. مالدیو در دیدار روز شنبه سه بار موفق شد دفاع ایران را به دردسر بیندازد که در هر سه مرتبه از بین عقیلی و حسینی یک نفر در زمین حریف به سر می‌برد.
خسرو حیدری در دفاع راست مرا به یاد جواد زرینچه (در دوران اوجش) می‌اندازد. چالاک و سریع توأم با پاس‌های بلندی که اکثراً به خلق موقعیتی عالی برای گلزنی ختم می‌شوند. با این تفاوت که زرینچه در کنار خود مجید نامجو مطلق را داشت که مکمل حرکات جواد بود، اما خسرو حیدری از داشتن چنین زوجی در تیم ملی محروم است. البته در بازی روز شنبه یکی دوبار کریمی با او پاس کاری‌های کوتاهی کرد که همگی به خلق موقعیت منجر شدند. شاید به یاد ماندنی‌ترین این همکاری‌‌ها یک و دو آن‌ها در دقایق میانی نیمه اول بود که کریمی از لای پای مدافع مالدیو با پاسی برشی خسرو را راه انداخت و او هم پس از دور زدن مدافع مستقمیش، با یک بغل پا توپ را به هادی نوروزی رساند؛ اما شوت سر ضرب هادی نوروزی کم جان و بی دقت بود و موقعیت از دست رفت. نقطه ضعف خسرو حیدری اما، به وظیفه‌ی اصلی او یعنی دفاع کردن برمی‌گردد. البته این مشکل در بیست و چند سال گذشته (تا جایی که من به یاد می‌آورم)، همیشه وجود داشته است. جواد زرینچه، مهدی مهدوی کیا، حسین کعبی و خسرو حیدری همگی راست پاهای تند و تیزی هستند که نقطه قوت تیم ملی در زمان حمله محسوب می‌شوند، اما در هنگام دفاع جثه‌ی کوچکشان، آن‌ها را وادار می‌کند که برای جلوگیری از حرکت مهاجمان حریف مرتکب خطا (عموماً حوالی محوطه جریمه) شوند.
مهرداد پولادی اما در دفاع چپ داستان متفاوتی دارد. پولادی با 24 سال در حال حاضر با تجربه‌ترین مدافع چپ تیم ملی است، اما او تنها 2 بازی ملی در کارنامه‌اش دارد. دیدار مقابل مالدیو و دیدار مقابل ماداگاسکار! به جز او احسان حاج‌صفی و حمیدرضا علی‌عسگری هم هستند که هر دو بیست و یک سال دارند. اما حاج‌صفی از سال 2008 که مقابل زامبیا در دیدار دوستانه به سرمربیگری علی دایی به میدان رفت، تاکنون 36 بار با پیراهن تیم ملی در میدان حاضر شده است. اما حمیدرضا علی‌عسگری هم سنش کم است و هم تجربه دیدارهای ملی‌اش (یک بازی مقابل ارمنستان). به هر حال مهرداد پولادی در این دیدار واقعاً ساده، به نظر من، نتوانست از اولین حضورش در ترکیب اصلی تیم ملی استفاده شایانی ببرد و تعویض او در شصتمین دقیقه‌ی بازی هم بیانگر عدم رضایت کوئیروش از بازی او بود. اگر دوباره به بازی نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که جناح چپ ایران در حملات تیمی نقش چندانی نداشت، مگر زمانی که خلعتبری برای گرفتن توپ عقب‌تر می‌آمد و از آنجا نفوذ می‌کرد.
در خط میانی، مازیار زارع روز بسیار آرامی را پشت سر گذاشت، چرا که وظیفه‌ی او خراب کردن بازی حریفی بود که بلد نبود بازی کند! کوئیروش که با ترکیبی محتاط تیمش را روانه‌‌ی میدان کرده بود، در همان زمانی که مهرداد پولادی را از زمین بیرون کشید، اشتباه دیگرش در چینش ترکیب را نیز اصلاح کرد و محمد قاضی را به جای مازیار زارع به میدان فرستاد و درست پس از حضور این دو بازیکن بود که تیم ملی بار دیگر جان گرفت.
قاسم حدادی‌فر هم وظیفه‌ای شبیه به مازیار داشت، با این تفاوت که او با تکیه بر هوش بالا و قدرت کنترلش، در نقش آغازگر اکثر حملات تیم ملی در میدان ظاهر شد. حسن حضور او در زمین این بود که علی کریمی فارغ البال در زمین حریف جولان می‌داد و می‌دانست قاسم حدادی‌فر با قابلیت بالایش در توپ پخش کردن، او را صاحب توپ خواهد کرد.
اما علی کریمی کاپیتان تیم ملی در این بازی، مثل بیشتر مواقع از برترین بازیکنان تیم بود و هرگاه که او به حرکت درآمد، تیم هم همراه او راه افتاد. نقش کریمی در تیم ملی همان نقشی است که برازنده‌ی اوست. فقط کریمی باید انگیزه‌ی بازی کردن در تمام دقایق بازی را در خود افزایش دهد، تا کل تیم از انگیزه‌ی او استفاده کند.
هادی نوروزی که پیش از حضور کوئیروش در تیم ملی، در طی دو سال تنها 6 بار به عنوان بازیکن ذخیره وارد زمین شده بود، در دو بازی اخیر تیم ملی بازیکن فیکس تیم شده بود. اما نمایش پائین‌تر از معمولی‌اش در هر دو دیدار ممکن است او را تا مدت‌های مدیدی روی نیمکت تیم ملی بنشاند. نوروزی دیروز بارها کرنرهای تیم ملی را زد ولی هیچ کدام خطرناک نبود.
محمدرضا خلعتبری گوش چپ تیم ملی در دیدار مقابل مالدیو بود که از بهترین بازیکنان تیم هم محسوب می‌شد. گل‌های اول و سوم روی پاس مستقیم او به ثمر رسید و گل دوم هم در پی رفت و برگشت توپ ارسالی او به محوطه جریمه به ثمر رسید.
کریم انصاریفرد که قرار است نوک پیکان زهردار تیم ملی باشد، در دو بازی اخیر بسیار گل نزن نشان داده است. انصاریفرد که شباهت فیزیکی زیادی به علی دایی دارد، بر خلاف او موقعیت‌های خوبی را در طول بازی از دست می‌دهد و حتماً باید به فکر رفع این مشکل باشد. ابته انصارفیرد دیروز دو گل زد که هر دو با اشتباه محرز مدافعان مالدیو به ثمر رسید؛ مخصوصاً دومی.

واکنش عجیب انصاریفرد پس از از دست دادن موقعیتی که خسرو حیدری برایش مهیا ساخته بود. (عکس از ایسنا)

به هر حال تیم ملی اولین دیدارش در راه جام جهانی 2014 برزیل را با برد راحتی پشت سر گذاشت، اما به نظر می‌رسد این تیم با تیم قابل اتکا برای رسیدن به برزیل فاصله دارد.
به طور خلاصه:
دو مدافع کناری تیم در کارهای دفاعی ضعف دارند.
هادی عقیلی و جلال حسینی آن‌قدر کند هستند که در کورس با مهاجمان مالدیو هم جا می‌مانند.
میانه میدان و دروازه نقاط قوت تیم هستند. به نفرات میانی تیم نام نکونام، تیموریان، جباری، پژمان نوری و محمد نوری را هم اضافه کنید تا مطمئن شوید خط میانی تیم ملی نقطه قوت تیم است.
خط حمله با بازگشت اولادی و احتمالاً غلامرضا رضایی (در آینده) می‌تواند زهردارتر شود. حضور خلعتبری در این خط واقعاً مفید است اما نوروزی و انصاریفرد (به ویژه نوروزی) برای حضور در ترکیب ثابت تیم، باید نقاط ضعف خود را برطرف کنند.
جدول زیر شامل اطلاعات مفیدی در مورد ترکیب تیم ملی در بازی مقابل مالدیو است به همراه نمره‌ی پیشنهادی من به بازیکنان:

پنجشنبه، تیر ۳۰، ۱۳۹۰

از فدراسیونی که حتی برنامه‌ی لیگ برتر را غلط اعلام می‌کند، چه انتظاری باید داشته باشیم؟

نحوه قرعه‌کشی یازدهمین دوره لیگ برتر - عکس از ایسنا

در حالی که کمتر از دو هفته به آغاز یازدهمین دوره رقابت‌های لیگ برتر فوتبال ایران باقی مانده است، هنوز ابهامات زیادی در مورد قوانین و برنامه‌ریزی این بازی‌ها وجود دارد.
به موارد زیر توجه کنید و به خاطر داشته باشید که این موارد فقط در فوتبال به ظاهر حرفه‌ای ایران دیده می‌شود:
منشوری‌ها:
هیولای منشوری شدن بازیکنان و مربیان! در فضای کنونی ایران، که فضایی مذهبی-سیاسی-نظامی است، فوتبال هم آلوده به این موارد شده و فدراسیون با استخدام یک فرد معمم، بازیکنان و مربیانی که شؤون اسلامی (به زعم حاج آقای فدراسیون) را رعایت نکنند، برای مدتی محروم می‌شوند. برای ختم بحث احمقانه منشور اخلاقی به این نکته بسنده می‌کنم که مدل مو، پیرایش صورت، حضور در مهمانی بدون مجوز، داشتن دوست دختر، دلالی در انتقال بازیکن و استفاده از مواد مخدر همگی یک رأی دارند: محرومیت!
سقف قرارداد:
این هم از عجایب فوتبال ماست که برای قرارداد بازیکنان سقف سیصد و پنجاه میلیون تومان در سال تعیین شده و هر کس از این حد بیشتر قرارداد ببندد، با فدراسیون فوتبال طرف است! بحث در این باره خیلی طولانی و کارشناسی خواهد بود. اما به طور خلاصه ایراد کار اینجاست که منبع تأمین مخارج بیشتر باشگاه‌ها، دولت است! وقتی تمام تیم‌ها دولتی هستند و فدراسیون زیر نظر سازمان تربیت بدنی فعالیت می‌کند، در واقع مثل این می‌ماند که برای دهه‌ی فجر بچه‌‌های یک مدرسه مسابقات فوتبال راه بیندازند! خوب طبیعی است در این شرایط هر پولی پرداخت شود از جیب دولت می‌رود! بازیکنانی که تا همین یکی دو سال پیش نزدیک به یک میلیارد در سال درآمد داشته‌اند، چگونه حاضر می‌شوند که حداکثر سیصد و پنجاه میلیون تومان بگیرند؟ اینجاست که همه‌ی باشگاه‌ها مجبورند بدون در نظر گرفتن توانایی بازیکنان به همه همان مبلغ سیصد و پنجاه میلیون تومان را بدهند! البته این ظاهر قضیه است. در باطن همگی سوراخ دعا را پیدا کرده‌‌اند و با عناوین مختلف مانند پاداش، بسیار فراتر از سیصد و پنجاه میلیون تومان به بازیکنان می‌دهند! آقایان فدراسیون هم سرشان را کرده‌اند توی برف!
تیم‌های لیگ یازدهم:
افتضاح لیگ ششم را به یاد دارید؟ بحث تبانی و دردسرهایش برای سه تیم شهید قندی یزد، راه‌آهن و نفت آبادان را؟ امسال هم همین اوضاع قمر در عقرب به وجود آمده! ظاهراً در لیگ دسته اول که تیم‌ها برای رسیدن به لیگ برتر رقابت می‌کنند، تخلفی رخ داده که نتیجه‌اش باعث تغییرات اساسی جدول نهایی لیگ می‌شود. فضیه از این قرار است که تیم گسترش فولاد تبریز که از معدود تیم‌های خصوصی فوتبال ماست، به نتیجه‌ی دیدارش با نساجی مازندران معترض است و دلیل آن هم استفاده همزمان تیم نساجی از چهار بازیکن خارجی بوده است که این خلاف مقررات فوتبال ماست و در نتیجه بازی باید 3 بر 0 به نفع تیم تبریزی تغییر کند. مدارک هم موجود است و این یعنی حقانیت تیم گسترش فولاد تبریز! اما فدراسیون آن زمان (بهمن ماه) شکایت را بررسی نکرد تا این که گسترش فولاد تبریز با اختلاف یکی دو امتیاز از رسیدن به لیگ برتر بازماند و وقتی صدای اعتراض گسترش فولاد تبریز دوباره بلند شد که اگر شکایت ما را جواب بدهید ما به لیگ صعود خواهیم کرد، فدراسیون شکایت را مردود اعلام کرد! این قضیه هنوز حل نشده و واقعاً هنوز معلوم نیست که گسترش فولاد تبریز به لیگ برتر صعود می‌کند یا نه! توجه داشته باشید که کمتر از دو هفته به آغاز بازی‌ها باقی مانده!
حراج تیم‌ها:
بساط سه جفت صد تومن فروختن تیم‌ها و انتقال آن‌ها از تهران به شهرستان‌ها از آن قوانین من درآوردی دولت نهم-دهم است که طرح تمرکز زدایی از پایتخت را بدون مطالعه اما با جدیت دنبال می‌کند! به سرنوشت تیم‌هایی که منتقل شدند دقت کند:
پاس تهران که تا همین چند سال پیش مدعی قهرمانی در لیگ بود و یکی از سه تیمی است که در کل تاریخ فوتبال ایران قهرمان آسیا شده است، چند سال پس از انتقال به همدان به دسته‌ی اول سقوط کرده. پیکان تهران که از با سابقه‌ترین تیم‌های فوتبال ایران به شما می‌رود، پس از انتقال به قزوین به دسته‌ی اول سقوط کرد. راه‌آهن تهران پس از انتقال به شهرری، بلا تکلیف مانده بود وهمین چند روز پیش به بخش خصوصی واگذار شد.
سهمیه لیگ برتر:
این یکی از خنده‌دارترین وقایع فوتبال ماست که وقتی یک تیم به دسته‌ی پائین‌تر سقوط می‌کند، فوراً به فکر خرید امتیاز یک تیم دیگر می‌افتد تا یه شبه به لیگ برتر بازگردد! هیچ جای دنیا چنین چیزی دیده نمی‌شود. اما آقایان فدراسیونی بیشتر به فکر منشور و سقف قرارداد هستند تا جلوگیری از این خیش خراشمان مدیریتی! از طرف دیگر پارسال سپاهان نوین که در واقع تیم دوم سپاهان است، به لیگ برتر رسید ولی چون طبق قوانین فیفا دو تیم با مالکیت مشترک حق شرکت در لیگ حرفه‌ای را ندارند، از صعود بازماندند! امسال هم مس سرچشمه که مالکانش همان مالکان مس کرمان هستند پس از صعود به لیگ برتر دربدر به دنبال تغییر در اساسنامه‌ی باشگاه بودند تا بتوانند مالک دیگری برای تیمشان بتراشند که حذف نشوند! واقعاً چرا باید اجازه داد تیم دوم یک باشگاه در رده‌ای بازی کند که با رده‌ی تیم نخستش تداخل داشته باشد؟ جالب اینجاست که کلاً بیشترِ باشگاه‌های ما بودجه‌شان دولتی است و در واقع یک مالک دارند! نمومه‌ی بارزش استقلال و پرسپولیس که هر دو در اختیار سازمان تربیت بدنی هستند!
سرباز-بازیکن:
وقتی می‌نویسم فوتبالمان هم همانند فضای کلی کشور مذهبی-سیاسی-نظامی است، به همین دلیل است! بازیکنان فوتبال ما بهترین دوران فوتبالیشان را باید در دو سه تیم نظامی لیگ برتر سپری کنند. ملوان که متعلق به نیروی دریایی است. مقاومت سپاسی که متعلق به بسیج است و اخیراً ترکتورسازی که سپاه سهام آن‌را خریده است! جالب اینجاست با تمام علاقه‌ای که این نهادهای نظامی به فعالیت در فوتبال دارند (!)، همیشه بازیکنان مشمول فوتبال ایران، برای بازی‌های خارج از ایران مشکل خروجی دارند!
برنامه:
در این بیست و چند سالی که به یاد دارم، همیشه پای مدیریت در فوتبال ما لنگ می‌زده است! این یکی دو سال اخیر برنامه‌ریزی لیگ برتر منسجم‌تر شده، اما کماکان بازی‌ها وسط هفته و در ساعات میانی روز برگزار شده است که باعث شده بازی‌‌ها کم بیننده شود. اما امسال هنوز لیگ شروع نشده سوتی‌های برنامه‌ریز‌ی شروع شده است! مراسم قرعه‌کشی لیگ روی کاغذهایی که با دست نام تیم‌ها روی آن نوشته شده قرار گرفته بود. کاغذها با دست بریده شده بودند و از همه جالب‌تر برنامه‌ی هفته‌های شانزدهم و هفدهم غلط اعلام شده‌اند!
هفته‌ی 16:
سایپا – مس کرمان (غلط)، سایپا – شاهین بوشهر (درست) { سایپا – مس کرمان هفته‌ی 7}
مس سرچشمه – صبا (غلط)، مس کرمان – صبا (درست) { مس سرچشمه – صبا هفته‌ی 7}
تراکتورسازی – سپاهان (غلط)، تراکتورسازی – مس سرچشمه (درست) {سپاهان – تراکتورسازی هفته‌ی 10}
هفته‌ی 17:
نفت آبادان – صبا (غلط)، نفت آبادان – سایپا (درست) { نفت آبادان – صبا هفته‌ی 12}
برای پی بردن به برنامه‌ی صحیح کافی است رمز قرعه‌کشی را باز کنید. هر تیم در قرعه‌کشی یک شماره دارد. اما جالب اینجاست که وب سایت فدراسیون و تمام خبرگزاری‌ها برنامه غلط را منتشر کرده‌اند!
×××
به موارد فوق می‌توان مشکلات حق پخش بازی‌ها، تداخل اردوهای ملی با بازی‌های باشگاهی، قهر و آشتی‌های پر شمار، حرمت شکنی‌‌های بازیکنان، مربیان و داوران نسبت به یکدیگر و بسیاری مسایل دیگر را اضافه کرد.

دولت حیا کن فوتبالیارو رها کن

روز جمعه اول امرداد 1390 تیم ملی راه خود را برای رسیدن به جام جهانی 2014 برزیل آغاز خواهد کرد و اولین قدم این راه، شکست تیم مالدیو است که حتی بدبین‌ترین کارشناسان به تیم ملی هم به چیزی جز پیروزی در این دیدار فکر نمی‌کنند.
معتقدم بر خلاف تمام انتقادهایی که از نحوه‌ی بازی تیم ملی مقابل ماداگاسکار شد، تیم ملی بازی روانی (به ویژه تا اواسط نیمه‌ی دوم) انجام داد. کافی بود دو توپی که به تیر دروازه‌ی ماداگاسکار خورد، به علاوه دو موقعیت استثنایی‌ای که پژمان نوری در نیمه‌ی اول و کریم انصاریفرد در نیمه دوم از دست دادند، وارد دروازه‌ی ماداگاسکار شود، تا بازی 5 بر 0 به نفع ایران تمام شود و هیچ انتقادی هم شنیده نمی‌شد. اما مهم اینست که بازیکنان قدر موقعیت‌ها را بهتر بدانند تا در مواقع حساس، حسرت این موقعیت‌ها را نخوریم. البته دفاع تیم در دقایق پایانی دو سه بار از هم گسیخت (به ویژه دفاع چپ)، که مطمئناً این از هم گسیختگی را کارلوس کوئیروش هم دیده است و به فکر راه حل برای آن خواهد بود.
نکته‌ی دیگر شعار "کفاشیان حیا کن تیم ملی را رها کن" است که از دقیقه‌ی 75 به بعد در ورزشگاه شنیده شد و با واکنش مسؤولان فدراسیون هم روبرو شد تا جایی ترابیان اعلام کرد ممکن است بازی‌های تیم را در شهرستان‌ها برگزار کنند. یکی دو نکته در این مورد بنویسم:
اول این که من هم معتقدم کفاشیان لیاقت ریاست فدراسیون فوتبال ایران را ندارد. اما معتدم تا زمانی که فوتبال ما دولتی باشد و دستور از وزارت ورزش (همان سازمان تربیت بدنی خودمان) صادر شود، این که چه کسی رئیس فدراسیون باشد، تأثیر چندانی در پیشرفت یا پسرفت فوتبال ما ندارد. به عبارت دیگر شاید بهتر باشد بگوئیم: "دولت حیا کن فوتبالیارو رها کن".
دوم هم این که جناب ترابیان باید به شما عرض کنم که نه به دلیل شعار تماشاگران، بلکه به خاطر گسترش فوتبال در کشور باید تیم ملی در شهرهای گوناگون پذیرای حریفانش باشد. مثلاً چه ایرادی داشت اگر تیم ملی بازی مقابل ماداگاسکار را در همدان یا کرمان برگزار می‌کرد؟ هم تماشگار بیشتری می‌آمد، هم بازیکنان تیم ملی شارژ روحی بیشتری می‌شدند و هم فدراسیون سود بیشتری برای فروش بلیت به دست می‌آورد. نتیجه‌ی حرفتان درست است، اما از راه نادرستی به آن رسیده‌اید آقای ترابیان!
به هر حال امیدوارم و البته بسیار خوش بین که ایران با کارلوس کوئیروش چهارمین حضور در جام جهانی را تجربه خواهد کرد.
پ.ن: تیم ملی در 10 دیدار اخیرش که در ورزشگاه آزادی برگزار کرده به 6 بردِ 1 بر 0، 3 تساویِ 1 بر 1 و یک شکستِ 2 بر 1 (مقابل عربستان) دست یافته است. اگر به آمار ارائه شده دقت کنید متوجه می‌شوید که تیم ملی در تمام 10 دیدار اخیرش در ورزشگاه آزادی موفق شده گل بزند ولی فقط یک گل در هر بازی. به امید این که این رکورد ناخوشایند روز جمعه شکسته شود.

پنجشنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۹۰

نگاهی بر عملکرد برترین دروازه‌بانان تیم ملی ایران در 70 سال گذشته

ماجرای فوت ناصر حجازی، بهانه‌ای شد برای مقایسه‌ی بهترین دروازه‌بانانی که در تیم ملی ایران بازی کرده‌اند. همانطور که اکثر علاقه‌مندان به فوتبال می‌دانند، ناصر حجازی از سوی فدراسیون آمار و ارقام فیفا به عنوان دومین دروازه‌بان برتر آسیا انتخاب شده است و پس از او احمدرضا عابدزاده قرار دارد که نامش در بین پنجاه دروازه‌بان برتر آسیا دیده می‌شود. اما شاید بد نباشد که نگاهی به عملکرد آماری دروازه‌بانان برتر فوتبال ملی ایران بیندازیم.
تیم ملی ایران از سال 1941 تاکنون در 521 دیدار رسمی به میدان رفته است که از این تعداد دیدار، آمار 508 دیدار برای این آنالیز در دسترس بود.
در مجموع 508 دیدار مذکور، 38 نفر از دروازه‌ی ایران محافظت کرده‌اند که احمدرضا عابدزاده با 76 بار ایستادن درون دروازه، رکورددار تعداد بازی ملی در بین دروازه‌بانان تیم ملی است. ابراهیم میرزاپور با 75 بازی در تعقیب اوست. مهدی رحمتی و ناصر حجازی با 59 و 58 بازی سوم و چهارم هستند.
میانگین گل خورده در هر دیدار: برای محاسبه‌ی میانگین گل خورده در هر دیدار، تنها آمار دروازه‌بانانی ملاک قرار گرفته‌ است که بیش از 10 بازی ملی در کارنامه‌شان ثبت شده است.
جدول زیر آمار 13 دروازه‌بان تاریخ تیم ملی ایران را نشان می‌دهد که بیش از 10 بازی ملی در کارنامه خود دارند.


در این بین بهروز سلطانی که 17 بازی ملی دارد، تنها 8 گل خورده در کارنامه‌ی ملی‌اش دیده می‌شود. حسن رودباریان که اخیراً دوباره به تیم ملی دعوت شده است، تنها دروازه‌بانی است که بیش از 10 بازی ملی دارد (17 بازی)، ولی ایران در دیدارهایی که او درون دروازه ایستاده، شکست نخورده است. البته آخرین باری که درون دروازه ایستاده است، مربوط به دیدار ایران با کره‌جنوبی در جام ملت‌های آسیا در سال 2007 در مالزی بوده که ایران در آن دیدار پس از تساوی بدون گل در پایان 120 دقیقه، در ضربات پنالتی مغلوب کره شده است؛ ولی شکست در ضربات پنالتی در آمار فوتبال محسوب نمی‌شود.


جمعه، فروردین ۱۹، ۱۳۹۰

ما می‌توانیم به جام جهانی ۲۰۱۴ صعود کنیم؛ اگر غیر فوتبالی‌های فوتبال بگذارند


بالاخره بعد از چند ماه کش و قوس بر سر انتخاب (بخوانید راضی کردن) سرمربی تیم ملی فوتبال ایران، کارلوس کوئیروش با عقد قراردادی تا پایان جام جهانی 2014 برزیل، تن به پذیرش این مسؤولیت داد. دلایل بسیاری وجود داشت (دارد و خواهد داشت) تا کوئیروش یا هر مربی مطرح دیگری عطای سرمربیگری تیمی را که بدون شک از شانس بالایی برای صعود به جام جهانی برخوردار است، به لقایش ببخشد!
کوئیروش که پیش از روز 25 بهمن 1389 برای امضای قرارداد به ایران سفر کرده بود، بنا به دلایل عنوان نشده‌ای قرارداد را امضا نکرد و ایران را ترک کرد. البته به گمان بسیاری از کسانی که هم اخبار سیاسی و هم اخبار ورزشی ایران را دنبال می‌کنند، عدم ثبات سیاسی، در کنار محدودیت‌های فردی و اجتماعی ایران دلیل اصلی شانه خالی کردن کوئیروش از عقد قرارداد بود.
البته قصدم از نگارش این مطلب نه کالبد شکافی این قرارداد است و نه معرفی کارلوس کوئیروش. چرا که اولی فقط بر پایه‌ی حدس و گمان خواهد بود و دومی توضیح واضحاتی که این روزها در تمام روزنامه‌های ورزشی ایران ارائه شده است.
هدفم از نوشتن این مطلب بررسی شرایط راه صعود به جام جهانی 2014 برزیل، بررسی آماری نتایج ایران در دوره‌های گذشته مقدماتی جام جهانی و بیان عقیده‌ی شخصی ‌ام درباره‌ی بازیکنانی است که می‌توانند در راه رسیدن به جام جهانی مؤثر باشند.
مسیر صعود:
با اعلام رتبه‌بندی تیم‌های آسیایی برای قرعه‌کشی مسابقات مقدماتی جام جهانی 2014 مشخص شد که تیم ملی ایران در میان تیم‌های رده‌ی دوم قاره قرار گرفته است. قرار گرفتن ایران در سید (Seed) دو، باعث شد تا بار دیگر بحث بی کفایتی فدراسیون فوتبال ایران و نداشتن مهره‌ی مؤثر در کنفدراسیون فوتبال آسیا داغ شود. اما ملاک انتخاب پنج تیم برتر آسیا برای قرعه‌کشی بسیار روشن بود: "عملکرد تیم‌ها در دوره گذشته جام جهانی". به این ترتیب بود که چهار تیم کره‌جنوبی، ژاپن، استرالیا و کره‌شمالی که به جام جهانی راه یافته بودند، همراه با بحرین که در آخرین مرحله با شکست مقابل نیوزیلند از رسیدن به جام جهانی بازمانده بود؛ پنج تیم سید اول مسابقات مقدماتی جام جهانی 2014 در آسیا را تشکیل دادند.
من حتی معتقدم قرار نگرفتن در بین پنج تیم برتر برای ما بهتر هم هست. چرا که پیش از رویارویی با رقیبان گردن کلفت آسیایی، دیداری رسمی اما آسان می‌تواند محکی خوب برای شناخت تیم و رهایی از رخوتی که همیشه در آغاز این مسابقات گریبان گیر ما بوده، باشد. نکته جالب اینجاست که حریف ایران در این مرحله تیمی نیست جز مالدیو. حتماً خاطرتان هست که مالدیو همان تیمی است که چهارده سال پیش (1997) هم اولین حریف ایران در مسابقات مقدماتی جام جهانی بود و آن پیروزی معروف 17 بر 0 ما، اسم ایران را بر صدر اخبار فوتبال دنیا برد. آن روز تیم ملی رکورد بهترین برد در مسابقات مقدماتی جام جهانی را شکست. کریم باقری هم با درخششی خیره کننده و به ثمر رساندن 7 گل از 17 گل تیم، رکورددار بیشترین گل زده در یک دیدار از سری مسابقات مقدماتی جام جهانی شد.
طبیعتاً نمی‌توان انتظار تکرار چنین نتیجه‌ای را در دیدار آغازین مسابقات مقدماتی جام جهانی 2014 داشت. اما این می‌تواند یک شروع خوب و خاطره‌انگیز برای رسیدن به جام جهانی باشد. دیدار رفت و برگشت ایران با مالدیو به ترتیب در روزهای شنبه اول و پنج‌شنبه ششم مرداد 1390 به میزبانی مالدیو و ایران خواهد بود.
البته پیش از این مرحله، در 8 دیدار رفت و برگشت (16 بازی در روزهای چهارشنبه 8 تیر و یک‌شنبه 12 تیر)، از بین:
مالزی – چین تایپه (تایوان)
بنگلادش – پاکستان
کامبوج – لائوس
سری‌لانکا – فیلیپین
افغانستان – فلسطین
ویتنام – ماکائو
نپال – تیمور
مغولستان – میانمار (برمه)
هشت تیم به دور دوم صعود می‌کنند تا در کنار 22 تیم سید دو، برای رسیدن به مرحله گروهی رقابت کنند.
پس از این مرحله، پانزده تیم صعود کرده به همراه پنج تیم سید یک، در پنج گروه چهار تیمی به سرگروهی تیم‌های سید یک، رقابت می‌کنند تا دو تیم برتر از هر گروه به مرحله دوم گروهی برسند. ده تیم صعود کرده از این دوره در دو گروه 5 تیمی تقسیم می‌شوند. دو تیم برتر از هر گروه به جام جهانی راه می‌یابند و دو تیم سوم هر گروه با یکدیگر دیداری رفت و برگشت انجام می‌دهند تا برنده این دیدار به مصاف نماینده قاره اقیانوسیه برود و برنده آن دیدار به جام جهانی راه می‌یابد. به این ترتیب اگر ایران به مرحله اول گروهی برسد، با احتساب دو دیدار مقابل مالدیو، 8 دیدار برگزار خواهد کرد. اگر به مرحله دوم گروهی هم برسیم، 8 دیدار دیگر برگزار خواهیم کرد. به عبارت دیگر 16 نود دقیقه تعیین کننده برای چهارمین حضور در جام جهانی در پیش رو داریم، که البته در صورت صعود به دور دوم گروهی و سوم شدن در آن دور، این 16 دیدار به 20 دیدار افزایش پیدا می‌کند.
عملکرد ایران در دوره‌های پیشین:
در حالی که اولین دیدار رسمی تیم ملی فوتبال ایران در دوران جنگ جهانی دوم (سوم شهریور سال 1320) مقابل تیم ملی افغانستان انجام شد، 9 سال طول کشید تا تیم ملی دومین دیدار رسمی خود را انجام دهد. اما انتظار برای برگزاری اولین دیدار به منظور حضور در جام جهانی، بسیار طولانی‌تر از 9 سال بود! تقریباً 32 سال از تشکیل تیم ملی فوتبال ایران گذشته بود (14 اردیبهشت 1352) که تیم ملی فوتبال ایران برای نخستین بار در دیدار مقدماتی جام جهانی 1974 مقابل کره‌شمالی صف آرایی کرد.
پس از آن و در 36 سال گذشته (از اردیبهشت 1352 تا خرداد 1388 که آخرین دیدار از سری مسابقات مقدماتی جام جهانی بوده که ایران در آن حضور داشته)، تیم ملی ایران در 8 دوره از 10 دوره مسابقات مقدماتی جام جهانی شرکت کرده است که حاصل آن 94 بازی، 56 پیروزی، 24 تساوی و 14 باخت بوده است.
برای شرکت در مسابقات جام جهانی 1974 آلمان‌غربی که یک نماینده از آسیا و اقیانوسیه به آن راه می‌یافت، تیم ملی ایران در گروهی چهار تیمی به همراه سوریه، کره‌شمالی و کویت قرار داشت و علی‌رغم تساوی بدون گل مقابل کره‌شمالی، در نخستین دیدار (در تهران)، با چهار برد پیاپی صعودش را به دور دوم، قطعی کرد تا شکست خانگی مقابل سوریه در آخرین دیدار این دور از رقابت‌ها هیچ تأثیری در صعود ایران به مرحله بعد نداشته باشد. اما در مرحله حذفی با شکست در مجموع دو بازی رفت و برگشت مقابل استرالیا، از صعود به جام جهانی بازماند.
داستان جام جهانی 1978 داستان متفاوتی بود. تیم ملی ایران ابتدا با عربستان و سوریه هم گروه بود که با چهار برد در چهار دیدار و بدون گل خورده به دور دوم صعود کرد تا با کره‌جنوبی، کویت، استرالیا و هنگ کنگ برای تک سهمیه آسیا و اقیانوسیه رقابت کند. آنجا هم ایران با 6 برد و دو مساوی به کار خود پایان داد تا با اقتدار برای اولین بار طعم حضور در جام جهانی را بچشد. حشمت مهاجرانی سرمربی ایران در آن دوران بود.
ایران به دلیل جنگ با عراق از حضور در مسابقات مقدماتی جام جهانی 1982 اسپانیا انصراف داد و در مسابقات مقدماتی جام جهانی 1986 مکزیک با عدم پذیرش رأی فیفا مبنی بر بازی در زمین بی طرف (باز هم به دلیل جنگ با عراق)، از شرکت در این مسابقات محروم شد.
مسابقات مقدماتی جام جهانی 1990 ایتالیا، فرصتی را فراهم آورد تا پس از دست دادن حضور در دو جام جهانی، ایران بار دیگر به دنبال تکرار خاطرات خوش 12 سال قبل باشد. اما در واقع نه تنها آن خاطرات تکرار نشدند، بلکه برای اولین و آخرین بار تیم ایران از صعود به دور دوم مسابقات مقدماتی جام جهانی باز ماند! ایران مسابقات را با چهار برد پیاپی مقابل تایلند و بنگلادش (رفت و برگشت) آغاز کرد، اما با شکست مقابل چین، شرایط دشواری را پیش روی خود دید. با توجه به این که فقط یک تیم از هر گروه صعود می‌کرد، ایران می‌بایست چین را در بازی برگشت با اختلاف گل زیادی شکست می‌داد تا اگر چین در آخرین دیدارش مقابل تایلند (که شکستش بسیار محتمل بود)، نتواند به بردی پرگل برسد، ایران به دور بعد صعود کند. ایران بازی برگشت مقابل چین را رؤیایی شروع کرد و با دو گل زود هنگام (دقایق 15 و 16) محسن گروسی و سید علی افتخاری نیمه‌ی اول دو بر صفر به پایان برد (گل دوم ایران مقابل چین که از روی ضربه‌ی کاشته سید علی افتخاری به دست آمد، تا مدت‌ها در نوا نمای آغازین اخبار ورزشی  شبکه‌ی سه پخش می‌شد). فرشاد پیوس در آغاز نیمه‌ی دوم، گل سوم را زد تا همه چیز برای صعود آماده باشد، اما دو گل مشابه با ضربه‌ی سر در دقایق میانی نیمه‌ی دوم، کاخ رؤیاهای ایران را نابود کرد و چین با پیروزی در دیدار آخرش مقابل تایلند به خاطر تفاضل گل بهتر نسبت به ایران، به دور بعد صعود کرد. در واقع ایران با 5 برد و تنها یک باخت از ادامه‌ی رقابت‌ها بازماند. ایران دو دیدار اول را با هدایت پرویزدهداری پشت سر گذاشت و پس از آن رضا وطن‌خواه سرمربی ایران در دیدار مقابل بنگلادش در تهران بود (دیداری که با تک گل کریم باوی یا صمد مرفاوی در دقایق پایانی به سود ایران خاتمه یافت). در سه دیدار پایانی این رقابت‌ها، مهدی مناجاتی سرمربی ایران بود.
پس از ناکامی در مسابقات مقدماتی جام جهانی 1990، علی پروین سرمربی ایران شد و با تلفیق بازیکنان جوانی که پرویز دهداری به تیم ملی معرفی کرده بود و بازیکنان با تجربه، ایران را در مسابقات آسیایی پکن قهرمان کرد تا بار دیگر پرچم قدرت فوتبال ایران در آسیا به اهتزاز درآید. اما این قهرمانی نمی‌توانست تضمینی برای صعود به جام جهانی 1994 آمریکا باشد. تیم ملی ایران با پروین در مسابقات مقدماتی جام جهانی 1994، نتایج بسیار ضعیفی کسب کرد. یازده دیدار، 5 برد، سه تساوی و سه باخت. ایران علی‌رغم صعود از گروه خود در دور دوم مسابقات گروهی مقابل کره‌جنوبی، عراق و عربستان زانو زد و با قرار گرفتن در رده پنجم بین شش تیم برتر آسیا، راه به جایی نبرد.
انتظار تکرار خاطرات خوش صعود به جام جهانی، در آستانه بیست سالگی به حقیقت پیوست. ایران در دور اول و پیش از پایان بازی‌ها با پنج پیروزی متوالی مقابل مالدیو (دو بار)، قرقیزستان (دو بار) و سوریه، صعودش را به دور دوم مسجل کرد تا تساوی‌اش در دیدار آخر مقابل سوریه تأثیری در صعود یا عدم صعود نداشته باشد. در دور دوم هم ایران شروع خوبی داشت. ایران که در پنج دیدار نخست سه برد و دو تساوی به دست آورده بود، در سه دیدار آخر با دو شکست مقابل عربستان و قطر و تساوی مقابل کویت، از صعود مستقیم به جام جهانی بازماند. اما هنوز شانس صعود وجود داشت. برنده‌ی دیدار حذفی با ژاپن، می‌توانست به جام جهانی صعود کند و بازنده باید به مصاف استرالیا می‌رفت. دیدار با ژاپن همان دیدار معروفی است که استاد اسدی در دقایق آغازین بازی گل به خودی زد ولی داور در نهایت تعجب گل را مردود اعلام کرد! به هر حال ایران در آن دیدار و در وقت اضافه بازی را به ژاپن واگذار کرد تا برای صعود به جام جهانی رقیب سرسختی چون استرالیا را در مجموع دو دیدار رفت و برگشت و به لطف گل زده بیشتر در خانه حریف، از پیش رو بردارد و برای دومین بار به جام جهانی راه یابد. سرمربی ایران تا پیش از دیدار با ژاپن محمد مایلی کهن بود و تک دیدار مقابل ژاپن، همراه با دو دیدار مقابل استرالیا تحت هدایت والدیر وی‌را برگزار شد تا او اولین مربی غیر ایرانی باشد که ایران را در مسابقات مقدماتی جام جهانی هدایت کرده است. شاید بتوان وی‌را را یکی از خوش شانس‌ترین مربیان تیم ملی قلمداد کرد. چرا که او هرگز با تیم ملی ایران به پیروزی نرسید، اما با این تیم به جام جهانی صعود کرد!
وقتی معلوم شد که در سال 2002 قاره آسیا برای اولین بار میزبان جام جهانی خواهد بود، بسیاری از تیم‌های آسیایی انگیزه‌ای دو چندان پیدا کردند تا به جام جهانی صعود کنند. با صعود اتوماتیک ژاپن و کره‌جنوبی به عنوان میزبانان جام جهانی، رقابت بر سر دو و نیم سهمیه باقی مانده بسیار سخت بود. ایران با هدایت ادمار براگا (سرمربی پرتقالی) در اولین دیدار توانست رکورد گذشته‌ی خود که پیروزی 17 بر 0 مقابل مالدیو بود بهبود بخشد و در ورزشگاه تازه تأسیس یادگار امام تبریز با نتیجه 19 بر 0 تیم گمنام گوام را قلع و قمع کرد. پس از آن یک برد خفیف 2 بر 0 مقابل تاجیکستان کافی بود تا ایران را به دور بعد برساند اما براگا که برعکس وی‌را بسیار بد شانس بود، با دو پیروزی و بدون گل خورده، از تیم ایران اخراج شود. پس از وی میروسلاو بلاژویچ، سرمربی و تئوریسین مطرح فوتبال سرمربی ایران شد و ایران توانست آغازی مطلوب را تحت هدایت او داشته باشد. ایران در هفت دیدار اولش، چهار برد و سه تساوی کسب کرد و همین تعدد تساوی‌ها شرایط را به گونه‌ای رغم زد تا ایران برای صعود مستقیم به جام جهانی مستلزم پیروزی مقابل بحرین در روز پایانی باشد. دیداری که در نهایت تعجب به شکست 3 بر 1 ایران انجامید. نکته حائز اهمیت این بود که بحرین در شش دیدار گذشته‌اش مقابل ایران تنها یک بار موفق به گلزنی شده بود، اما در این دیدار بحرینی‌ها با شکست پرگل ایران درس گرانبهایی به ایران دادند. ایران نهایتاً در رده دوم ایستاد تا برای صعود به جام جهانی، به مصاف جمهوری ایرلند رود. درست مانند چهار سال قبل که از دست دادن موقعیت‌های آسان، امکان صعود مستقیم را از ایران گرفت تا برای صعود به مصاف حریفی گردن کلفت‌تر از رقبای آسیایی برویم. بازی رفت در دابلین بود که با شکست دو بر صفر ایران همراه شد. در بازی برگشت، ایران هر چه زد به در بسته خورد و حتی گل لحظات پایانی یحیی گل‌محمدی هم نتوانست مانع وداع تلخ ایران با جام جهانی 2002 شود.
پس از بلاژویچ، دستیار او برانکو ایوانکوویچ سرمربی ایران شد و بر خلاف تمام انتقادهایی که از سیستم بازی تیم او می‌شد، برانکو ایران را برای سومین بار به جام جهانی رساند. ایران در دور اول مسابقات مقدماتی جام جهانی 2006 آلمان، با اردن، قطر و لائوس همگروه بود که در نهایت با 5 برد و یک باخت مقابل اردن، به دور دوم راه یافت. در دور دوم، ژاپن، بحرین و کره‌شمالی رقبای ایران بودند. ایران در همان پنج دیدار نخست با 4 برد و یک تساوی مقابل بحرین، صعودش قطعی شد تا شکست در آخرین دیدارش مقابل ژاپن تأثیری در صعود یا عدم صعود تیم به جام جهانی نداشته باشد.
پس از جام جهانی 2006 و ناکامی قابل پیش‌بینی تیم ملی ایران در آن رقابت‌ها، ناگهان عامل تمام ناکامی‌های فوتبال ملی مربی خارجی شناخته شد و تیم ملی در حد فاصل جام جهانی 2006 و جام جهانی 2010 فقط  با مربیان ایرانی (به جز یک دیدار دوستانه با سنگال تحت هدایت اریش روته مولر) پا به مسابقات گوناگون گذاشت. به این ترتیب باشکوه‌ترین دوران فوتبال ایران (دسته کم پس از انقلاب)، که توأم با حضور پنج و نیم ساله‌ی مربیان خارجی در فوتبال ایران بود، به پایان رسید. دورانی که در آن تیم ایران 73 بار به میدان رفت (5 بار نیز تحت هدایت همایون شاهرخی، جمعاً 78 بار)، 45 بار پیروز شد، 14 بار تساوی را پذیرفت و 14 بار طعم شکست را چشید. 14 شکستی که در بین آنان رقبایی چون آلمان، پرتقال، مکزیک، اسلوواکی، بلاروس و کانادا دیده می‌شوند.
ایران رقابت برای حضور در جام جهانی 2010 را با تساوی مقابل سوریه به سرمربیگری منصور ابراهیم‌زاده آغاز کرد و پس از آن در گروهی که امارات و کویت هم حضور داشتند، با هدایت علی دایی، ابتدا دو تساوی دیگر و سپس سه برد پیاپی به دست آورد تا به دور دوم صعود کند. در دور دوم باز هم مشکل تساوی‌ها دامن گیر ایران شد و تیم ملی تنها با یک باخت در گروه پنج تیمی خود (متشکل از کره‌جنوبی، کره‌شمالی، عربستان و امارات)، چهارم شد و از صعود باز ماند. نتایج بد ایران در دور دوم ماحصل کار علی دایی و افشین قطبی بود. دو تیم عربستان و کره‌شمالی که بالاتر از ایران ایستادند هر کدام دو باخت داشتند، اما پنج تساوی ایران کمر تیم را شکست تا در نهایت ناباوری کره‌شمالی به جام جهانی صعود کند.
مسابقات جام جهانی 2014 در راه است و علی‌رغم سقوط آزاد فوتبال ایران به خاطر مدیران سیاسی-نظامی حاکم بر فوتبال، فدراسیون فوتبال غیر مستقل و غیر متخصص  و حاشیه‌های غیر فوتبالی و عجیب و غریب نظیر منشور اخلاقی؛ باز هم معتقدم ایران می‌تواند به راحتی همراه با ژاپن، کره‌جنوبی و استرالیا به جام جهانی 2014 صعود کند. چرا که سایر رقبای مطرح نظیر عربستان، بحرین، ازبکستان، چین و عراق با روزهای خوب خود فاصله دارند.
بازیکنانی که می‌توانند عصای دست کارلوس کوئیروش باشند:
لیست زیر فقط نظر شخصی من است.
ای کاش آنقدر از صعود خود به جام جهانی مطمئن بودیم که پس از ناکامی در صعود به جام جهانی 2010، با توجه به شرایط سنی بازیکنان لیست تیم ملی را تکمیل می‌کردیم. درست مثل سیستمی که کره‌جنوبی در ده دوازده سال اخیر برای فوتبال ملی‌اش برگزیده است. اما حیف که به خاطر عدم پشتوانه سازی درست، بازیکنان رده‌های سنی زیر 23 سال، آنقدر قابل اتکا نیستند که بتوان با خیال راحت از آنان استفاده کرد. به همین دلیل به نظر من، بازیکنان را باید گام به گام و با توجه به شرایط مسابقات انتخاب کرد.
دروازه‌بان:
سید مهدی رحمتی: 28 ساله، 58 بازی ملی
شهاب گردان: 26 ساله، 1 بازی ملی
علیرضا حقیقی: 22 ساله، 1 بازی ملی
محمد محمدی: 33 ساله، بدون بازی ملی
×××
مدافع میانی:
محمد نصرتی: 30 ساله، 79 بازی ملی، 5 گل
سید جلال حسینی: 29 ساله، 58 بازی ملی، 3 گل
هادی عقیلی: 30 ساله، 54 بازی ملی، 8 گل
محسن بنگر: 31 ساله، 13 بازی ملی
سپهر حیدری: 30 ساله، 3 بازی ملی
فرشید طالبی: 29 ساله، 2 بازی ملی
حنیف عمران‌زاده: 25 ساله
×××
مدافع کناری:
حسین کعبی: 25 ساله، 89 بازی ملی، 2 گل
خسرو حیدری: 27 ساله، 38 بازی ملی
سید مهدی حسینی: 31 ساله، 1 بازی ملی
ستار زارع: 29 ساله، 37 بازی ملی
احسان حاج‌صفی: 21 ساله، 36 بازی ملی، 2 گل
حسن اشجاری: 32 ساله، 13 بازی ملی
حمیدرضا علی‌عسگری: 20 ساله، 1 بازی ملی
×××
هافبک میانی:
جواد نکونام: 30 ساله، 118 بازی ملی، 26 گل
ایمان مبعلی: 28 ساله، 60 بازی ملی، 2 گل
آندرانیک تیموریان: 25 ساله، 58 بازی ملی، 6 گل
محرم نویدکیا: 28 ساله، 25 بازی ملی، 1 گل
حسین کاظمی: 31 ساله، 12 بازی ملی، 1 گل
قاسم حدادی‌فر: 27 ساله، 4 بازی ملی
×××
هافبک کناری:
مهدی مهدوی‌کیا: 33 ساله، 111 بازی ملی، 13 گل
جواد کاظمیان: 29 ساله، 41 بازی ملی، 2 گل
مهرزاد معدنچی: 26 ساله، 42 بازی ملی، 8 گل
پژمان نوری: 30 ساله، 35 بازی ملی، 2 گل
فریدون زندی: 31 ساله، 29 بازی ملی، 5 گل
میلاد زنیدپور: 25 ساله، 13 بازی ملی، 12 گل
امیرحسین فشنگچی: 24 ساله، 3 بازی ملی
×××
هافبک تهاجمی:
علی کریمی: 32 ساله، 112 بازی ملی، 36 گل
محمدرضا خلعتبری: 27 ساله، 36 بازی ملی، 1 گل
محمد نوری: 28 ساله، 18 بازی ملی، 4 گل
مجتبی جباری: 27 ساله، 17 بازی ملی
احمد جمشیدیان: 26 ساله، 4 بازی ملی
مهدی دغاغله: 21 ساله
×××
مهاجم:
فرهاد مجیدی: 33 ساله، 43 بازی ملی، 10 گل
غلامرضا رضایی: 26 ساله، 38 بازی ملی، 9 گل
مسعود شجاعی: 26 ساله، 37 بازی ملی، 4 گل
میلاد میداوودی: 26 ساله، 25 بازی ملی، 5 گل
کریم انصاریفرد: 21 ساله، 18 بازی ملی، 3 گل
محمد غلامی: 25 ساله، 89 بازی ملی، 2 گل
مهرداد اولادی: 25 ساله، 6 بازی ملی، 1 گل
سیاوش اکبرپور: 26 ساله، 6 بازی ملی
آرش افشین: 22 ساله، 3 بازی ملی، 1 گل
رضا نوروزی: 28 ساله، 2 بازی ملی
محسن مسلمان: 20 ساله
بختیار رحمانی: 19 ساله
×××
در این لیست نام 49 نفر وجود دارد و مطمئن هستم حداقل 10 تا 15 بازیکن دیگر هم هستند که یا از قلم من افتاده‌اند و یا در طی دو سال آینده به بازیکنانی در سطح تیم ملی تبدیل می‌شوند.
با نگاهی به لیست فوق، چند نکته قابل تأمل می‌توان یافت:
دروازه‌بان: 
در درون دروازه سید مهدی رحمتی تقریباً بی رقیب است و دلیلی هم برای جایگزین کردن او با گلرهای دیگر وجود ندارد. البته در این بین حقیقی استثناست. علیرضا حقیقی با توجه به سنش می‌تواند مرد اول دروازه ایران پس از بازنشستگی رحمتی باشد. اما حقیقی دو ضعف بزرگ دارد. یکی این که حاشیه را به فوتبال ترجیح می‌دهد (که از این جهت دنباله رو عابدزاده است)، دوم این که باید به او میدان داده شود تا در دیدارهای آسان و کم اهمیت ملی، تجربه کسب کند. نمونه‌ی بارزش می‌تواند دو دیدار آتی ایران مقابل مالدیو باشد.
دفاع میانی: 
دفاع میانی یکی از مطمئن‌ترین خطوط تیم ملی است. مدافعان باتجربه و گلزنی چون عقیلی و جلال حسینی، کسانی هستند که تیم ملی سال‌ها حسرت داشتنشان را می‌خورد. اما فراموش نکنیم که این بازیکنان همگی در حوالی سی سالگی هستند و سن بالای این بازیکنان گریبانگیر تیم ملی در جام جهانی خواهد شد. به عبارت دیگر نقطه قوت کنونی تیم ملی در آینده‌ای نزدیک، نقطه صعف آن خواهد شد. دفاع میانی از آن خطوطی است که امیدوارم تا سال 2014 بازیکنان جدیدی با این تخصص به سطح ملی برسند. در حال حاضر حنیف عمران‌زاده و تا حدودی فرشید طالبی شرایط سنی حضور در جام جهانی 2014 را دارند.
دفاع کناری: 
دو جناح چپ و راست دفاع تیم ملی برای چند سال آینده تأمین است. به خصوص جناح چپ که رقابت میان حاج‌صفی و علی‌عسگری برای تصاحب جناج چپ دفاع تیم ملی می‌تواند یادآور رقابت مهرداد میناوند و رضا شاهرودی در دهه‌ی هفتاد باشد. در دفاع راست اما وضعیت کعبی تا حدودی نا‌مشخص است. به آمار وی دوباره نگاه کنید. 25 ساله با 89 بازی ملی. هر چند که خیلی‌ها معتقند کعبی از آن دسته بازیکنانی است که با توجه به فیزیک بدنی‌اش صغر سنی گرفته و هم اینک در حوالی سی سالگی است. اما هر چه باشد، تجربه‌ای که او در تیم ملی دارد، از تمام مدافعان کنونی ایران بیشتر است.
هافبک میانی: هافبک میانی پست کلیدی هر تیمی است. درست مثل موتور یک ماشین که ممکن است هیچ زیبایی‌ای نداشته باشد ولی ماشین بدون آن از حرکت عاجز است. تیم ملی در این پست بازیکنان خوبی دارد. هر چند که این پست در چند سال اخیر در قبضه‌ی نکونام و تیموریان بوده است، اما دو هافبک خوش فکر اصفهانی (نویدکیا و حدادی‌فر) در کنار مبعلی می‌توانند این پست کلیدی را بیمه کنند.
هافبک کناری:
با این که مهدوی‌کیا از بازی ملی خداحافظی کرده است، اما معتقدم که او در 33 سالگی‌اش از خیلی بازیکنان جوان‌تر این پست بهتر است. مهدوی‌کیا اگر برگردد، می‌تواند عصای دست کوئیروش در درون زمین باشد. هر چند که بسیار نامحتمل است که او را برای جام جهانی 2014 داشته باشیم، اما مهدوی‌کیا از آن دسته بازیکنانی است که می‌تواند فصل آخر فوتبال ملی‌اش را با پایانی خوش بازنویسی کند. به جز او غلامرضا رضایی، مسعود شجاعی، میلاد زنیدپور، پژمان نوری، امیرحسین فشنگچی و مهرزاد معدنچی، همگی می‌توانند با تکنیک و سرعت خود دو بال خستگی ناپذیر به تیم ملی ایران هدیه دهند.
هافبک تهاجمی:
تقریباً نیمی از گل‌های تیم ملی در سال‌های اخیر از روی خلاقیت هافبک‌های تهاجمی تیم به ثمر رسیده است. پستی که در ده پانزده سال اخیر در اختیار خداداد عزیزی و علی کریمی بوده است و چه کسی می‌تواند منکر خدمات این دو نفر در تیم ملی باشد؟ علی کریمی هنوز مهره‌ای قابل اتکاست. اگر نبود تیم شالکه او را نمی‌خرید و او را در بازی حساس یک چهارم نهایی مقابل اینتر میلان به زمین نمی‌فرستاد. کریمی پارسال یک تنه استیل آذین را در لیگ برتر حفظ کرد. او هنوز هم می‌تواند رهبر ارکستر تهاجمی تیم ملی ایران باشد. اما مثل مهدوی‌کیا، حضور کریمی هم در جام جهانی 2014 بسیار ناممکن به نظر می‌رسد. محمدرضا خلعتبری، محمد نوری، محجتبی جباری و احمد جمشیدیان، چهار ستاره‌ی تیم‌های برتر لیگ برتر ایران هستند. هر چند که جباری بیشتر در حال مبارزه با مصدومیت‌های طولانی بوده است. به این نام مهدی دغاغله‌ی 21 ساله را هم اضافه کنید و به خاطر بسپارید. از او در آینده‌ای نزدیک بیشتر خواهیم شنید.
مهاجم:
از زمانی که علی پروین در خرداد ماه سال 1993 علی دایی را در جام اکو به تیم ملی دعوت کرد، تا سیزده سال بعد از آن (جام جهانی 2006)، علی دایی طلایه‌دار مهاجمان تیم ملی بود. آمار گلزنی او در تیم ملی تقریباً دست نیافتنی است. دایی در 149 بازی ملی، 109 بار برای تیم ملی گلزنی کرد. یعنی به عبارت دیگر او تقریباً در هر 4 دیدار ملی، 3 گل برای ایران زد. به همین دلیل بود که پس از خداحافظی او از فوتبال، هیچکس نتوانست جای او را پر کند. اما حالا پس از 5 سال که از خداحافظی علی دایی می‌گذرد، نسلی جدید از مهاجمان ایرانی به تیم ملی تزریق شده‌اند، که نوید بخش روزهایی خوب در خط آتش تیم ملی هستند.
در لیست بالا نام ده مهاجم آمده است، که به جز فرهاد مجیدی 33 ساله، همگی زیر 28 سال هستند. در واقع با نگاهی دوباره می‌توان دریافت که میانگین سنی نه بازیکن دیگر زیر 24 سال است! اما از نام مجیدی نمی‌توان به آسانی گذشت. فرهاد مجیدی بدون اغراق بهترین بازیکن سال گدشته فوتبال ایران بوده است. مجیدی هم مانند مهدوی‌کیا و کریمی می‌تواند مهره‌ای بی بدیل برای رساندن ایران به جام جهانی 2014 در برزیل باشد. در کنار او خوش آتیه‌ترین فوتبالیست جوان ایران، کریم انصاریفرد قرار دارد که شک نداشته باشید در آینده‌ای بسیار نزدیک او را در تیم‌های اروپایی خواهیم دید. آرش افشین 22 ساله هم دنباله روی راه انصاریفرد است. به این دو جوان نام مهرداد اولادی و میلاد میداوودی را هم باید اضافه کنیم که هر دوی آنها اگر تمرکزشان را بیشتر روی فوتبالشان بگذارند، انتخاب مهاجمان تیم ملی برای کوئیروش را بسیار سخت می‌کنند. دو جوان خوش آتیه دیگر هم در این خط منتظر شکوفایی هستند: محسن مسلمان 20 ساله و بختیار رحمانی 19 ساله.
×××
با توجه به موارد فوق و علی‌رغم هرج و مرج مدیریتی فوتبال ایران و مزاحمت‌های معلمین اخلاق اسلامی در فوتبال، این تیم با حضور سه ساله‌ی کوئیروش می‌تواند به موفقیتی فراتر صعود به جام جهانی بیندیشد.

پنجشنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۹

نیمه اول در اختیار کره خواهد بود و نیمه دوم در اختیار ایران


همانطور که پیش از شروع بازی‌ها پیش‌بینی کرده بودم، اردن و سوریه باعث حذف عربستان شدند، ایران با تیم بدون ستاره و یک دستش در گروه D اول شد، عراق، مدافع عنوان قهرمانی، برای صعود سختی کشید، کره‌شمالی هیچ حرفی برای گفتن نداشت و ژاپن، ایران و استرالیا کماکان سه شانس اول قهرمانی به شمار می‌روند.
و اما مسابقات یک چهارم نهایی از جمعه عصر به وقت تهران آغاز خواهد شد.

قطر - ژاپن
قطر که در روز اول بازی‌ها مقابل تیم استخوان دار ازبکستان حرفی برای گفتن نداشت، در دو بازی بعدیش مقابل چین و کویت با حمایت تماشاگرانش و هنر بازیکنان غیر بومی‌اش توانست دو برد خوب را به دست آورد تا برای اولین بار در تاریخ جام ملت‌های آسیا به مرحله یک چهارم نهایی برسد. اما من بعید می‌دانم قد و قواره قطر به ژاپن بخورد و احتمالاً ژاپنی برای جلوگیری از هرگونه غافلگیری طوری بازی می‌کنند که قطر مچاله شود.

ازبکستان - اردن
شاید ناخوانده‌ترین میهمانان این مرحله همین دو تیم باشند به همراه قطر. اما نوع فوتبالی که ازبکستان در سه دیدار نخست خود به نمایش گذاشت، بیانگر قدرت این تیم خوش قد و قامت است. اردن هم تیمی جنگنده نشان داد که بدون باخت از گروهی دشوار صعود کرد. اما پیش‌بینی من پیروزی ازبک‌ها در این دیدار فیزیکی است.

استرالیا - عراق
استرالیا هنوز خاطره تلخ جام ملت‌های 2007 را به یاد دارد. در واقع عراق پس از شکست دادن استرالیا در دور مقدماتی روحیه‌ای مضاعف پیدا کرد که منجر به قهرمانی آنان شد. اما داستان امسال متفاوت است. عراق دیگر آن تیم ناشناخته نیست و انگسزه و قدرت آنان هم کاهش یافته. استرالیا هم بعد از چند سال بازی در آسیا، حالا می‌داند چه نوع فوتبالی مقابل تیم‌های عربی باید بازی کند. نمونه‌اش بازی مقابل بحرین بود. استرالیا می‌تواند این دیدار را راحت ببرد ولی احتیاط زیاده از حد سرمربی این تیم منجر به یک پیروزی خفیف خواهد شد.

ایران - کره‌جنوبی
غیر قابل پیش‌بینی ترین بازی این مرحله بین ایران و کره‌جنوبی برگزار خواهد شد. کره‌جنوبی تیمی جوان، پر نفس و البته پر اشتباه نشان داده که در هر سه دیدارش شروعی طوفانی و پایانی متزلزل داشت. اگر شروع متزلزل و پایان طوفانی ایران در هر سه بازیش را نیز در نظر بگیریم، روشن می‌شود که نیمه اول در اختیار کره خواهد بود و نیمه دوم در اختیار ایران. ایران در این دوره با تمام ادوار گذشته یک فرق اساسی دارد و آن ستاره نداشتن است. یک روز غلامرضا رضایی، یک روز کریم انصاریفرد، یک روز اندرانیک تیموریان و یک روز پژمان نوری. اکثر بازیکنان تیم ملی امسال خوب هستند. اما ای کاش جواد نکونام و مسعود شجاعی که همیشه از بهترین‌ها بوده‌اند هم به جمع این خوب‌ها بپیوندند. اگر ایران اسیر اشتباهات بچه‌گانه همیشه در خط دفاع نشود و اگر از گرفتن اخطارهای بی‌مورد دوری کنیم، شکست کره دور از دست رس نخواهد بود.

جمعه، دی ۱۷، ۱۳۸۹

ایران یکی از سه بخت قهرمانی پانزدهمین جام ملت‌های آسیا



امشب با دیدار قطر و ازبکستان، پانزدهمین دوره مسابقات جام ملت‌های آسیا در دوحه، پایتخت قطر، آغاز خواهد شد. در این مسابقات شانزده تیم در چهار گروه چهار تیمی به مصاف هم خواهند رفت و طبق معمول غول‌های آسیا تنها مدعیان قهرمانی هستند.

گروه A: قطر – ازبکستان – چین – کویت
این گروه مجهولات بسیاری دارد. در حالی که هیچ کدام از این چهار تیم مدعی قهرمانی به شمار نمی‌روند، همگی از شانس صعود تقریباً یکسانی برخوردارند. در حالی که پیش‌بینی دو تیم صعود کننده از این گروه کار واقعاً دشواری به نظر می‌رسد، پیش‌بینی حذف هر دو تیم صعود کننده از این گروه در دور بعد کار چندان دشواری نیست.

گروه B: ژاپن – عربستان – اردن – سوریه
علی‌رغم این که بازی‌ها در خاور میانه برگزار می‌شود و سابقه نشان داده که داوری‌ها در این منطقه به نفع تیم‌‌های عربی خواهد بود، صعود ژاپن از این گروه به عنوان تیم نخست بسیار محتمل است. به خصوص که عربستان خیلی از روزهای خوبش در فوتبال آسیا دور شده. اردن و سوریه هر دو تیم‌هایی هستند که در عین حالی که بختی برای قهرمانی نخواهند داشت، ولی ممکن است باعث حذف عربستان از این جام شوند. اگر عربستان نتواند از این گروه صعود کند، آن‌گاه تیم نخست صعود کننده از گروه A نیز شانس حضور در نیمه نهایی پانزدهمین جام ملت‌های آسیا را خواهد داشت.

گروه C: کره‌جنوبی – استرالیا – بحرین – هند
روشن‌ترین گروه این دوره از مسابقات، همین گروه است. در واقع جنگ استرالیا و کره بر سر اول شدن در این گروه است، چرا که هیچ کدام از این دو تیم خاطره خوشی از بازی با ایران (سرگروه احتمالی گروه D) ندارند و ترجیح می‌دهند در مرحله یک چهارم نهایی با تیم دوم گروه D روبرو شوند. مگر این که ایران در همان دو بازی اول نشان دهد که توان سرگروه شدن را ندارد. در این میان نباید از بحرین غافل شد. بحرین علی‌رغم افتی که اخیراً داشته، ممکن است بتواند مزاحم کره جوان یا استرالیای مغرور شود.
هند را می‌توان شگفت ساز این دوره از رقابت‌ها قلمداد کرد. چرا که آخرین بار هندی‌ها 27 سال قبل توانسته بودند به این مرحله از فوتبال آسیا برسند. البته معنی این حضور صرفاً قدرت هند نیست. چرا که هندی‌ها با استفاده از سهمیه قهرمانی درChallenge Cup 2008 که در زمین خودشان برگزار شد، پا به این مسابقات می‌گذارند. هند در آن مسابقات با افغانستان، تاجیکستان و ترکمنستان هم گروه بود که از میان این سه تیم فقط ترکمنستان در حد و اندازه‌های هند است. هند با شکست دادن افغانستان و ترکمنستان و تساوی مقابل تاجیکستان به نیمه نهایی صعود کرد و در آنجا میانمار را شکست داد تا در فینال دوباره حریف تاجیکستان شود و با غلبه بر این تیم سهمیه حضور در جام ملت‌های آسیا را به دست آورد.

گروه D: ایران – عراق – کره‌شمالی – امارات
هر چهار تیم بخت صعود دارند، ولی در این میان ایران بیشترین بخت و کره‌شمالی کم‌ترین بخت صعود را دارند. عراق مدافع عنوان قهرمانی افت محسوسی در چند سال اخیر داشته و به جای دفاع از قهرمانی‌اش، بیشتر باید به فکر صعود از گروه خود باشد. امارات بر عکس عراق، دوران افت را پشت سر گذاشته و با بازیکنانی جوان پا به این مسابقات گذاشته است. فراموش نکنیم که جوانان اماراتی در مسابقات جام جهانی نوجوانان 2009 از گروه خود صعود کرده بودند و در همان سال به یک چهارم نهایی جام جهانی جوانان رسیده بودند. اماراتی‌ها چند ماه قبل هم در بازی‌های آسیایی گوانگجو با تیم زیر 23 سالشان به مقام نایب قهرمانی رسیدند. کره‌شمالی بر عکس ظاهر غلط اندازش (حضور در جام جهانی 2010) همانند یک طبل تو خالی است.
اما ایران، اما ایران و اما ایران. حکایت ایران، حکایت غریبی نیست. تیمی که از لحاظ رکورد و نتایج کسب کرده در جام ملت‌های آسیا برترین تیم آسیا به شمار می‌رود.

نگاهی به آمار ایران بیندازید:
یازده دوره حضور، 54 بازی، 31 برد، 17 تساوی و 6 باخت. 106 گل زده و 40 گل خورده.
رکورددار قهرمانی 3 بار همراه با ژاپن و عربستان، بیشترین حضور 11 بار همراه با کره‌جنوبی، بیشترین تعداد بازی (کره‌جنوبی با 50 بازی دوم است)، بیشترین برد (کره‌جنوبی با 23 برد دوم است)، بیشترین میانگین پیروزی 57 درصد (ژاپن با 55% دوم است)، کم‌ترین میانگین باخت 11 درصد (پس از اردن که تنها یک بار حضور در جام ملت‌ها داشته و آن هم با یک برد و چهار تساوی به پایان رسانده)، بیشترین گل زده (کره‌جنوبی با 79 گل زده دوم است)، بیشترین میانگین گل زده 2 گل در هر بازی (پس از اسرئیل با 2.2 گل زده در هر بازی) و کمترین میانگین گل خورده 0.7 در هر بازی (پس از اردن با 0.5 گل خورده در هر بازی).

اما آخرین حضور ایران در فینال جام ملت‌ها بر می‌گردد به 35 سال پیش!
امسال هم اکثر کارشناسان فوتبال ایران، امیدی به قهرمانی این تیم ندارند، اما من دارم.
تیم امسال ستاره ندارد و این خیلی مهم است. تیم امسال با مهدی رحمتی، در درون دروازه بسیار مطمئن‌تر از سه چهار دوره‌ی گذشته خواهد بود. ترکیب سید جلال حسینی و هادی عقیلی در قلب دفاع. حضور خسرو حیدری در دفاع راست. داشتن جواد نکونام، پژمان نوری و محمد نوری در میانه میدان، غلامرضا رضایی، مسعود شجاعی و کریم انصاریفرد در خط حمله، ترکیب ایده‌آلی را تشکیل می‌دهد که البته دو نقص دارد. اول نداشتن یک دفاع چپ مطمئن که احتمالاً محمد نصرتی در این پست به میدان خواهد رفت و دوم نداشتن یک تصمیم گیرنده خوب روی نیمکت. دانش افشین قطبی برای آنالیز کردن حریفان آسیایی کفایت می‌کند، اما تاریخچه مربیگری او نشان داده که در چینش مهره تبحر لازم را ندارد و به ویژه تعویض‌هایش در جریان بازی معمولاً تأثیر در روند تیمی ندارد.
با تمام این موارد، من هنوز هم ایران را بخت سوم قهرمانی این دوره پس از استرالیا و ژاپن می‌دانم. استرالیا با سرمربی آلمانی‌اش که دستیار فرانتس بکن‌باور در تیم ملی آلمان (جام جهانی 1990) بوده است، خطر بزرگی برای همه تیم‌هاست. ژاپن مدعی بزرگ سال‌های جام ملت‌های آسیا دیگر بخت قهرمانی در کنار ایران و استرالیاست. پس از این سه تیم کره‌جنوبی است که تیمی بسیار جوان را به سان گذشته روانه این مسابقات کرده تا برای جام جهانی 2014 آبدیده شوند. اما همین تیم جوان هم می‌تواند به قهرمانی در آسیا چشم داشته باشد.
به نظر من ایران از گروه خود می‌تواند صعود کند ولی صرف نظر از حریف مرحله یک چهارم نهایی (احتمالاً استرالیا یا کره ‌جنوبی)، برای عدم تقابل با ژاپن در نیمه نهایی این دوره، اول شدن در گروه D برای ایران بسیار حیاتی خواهد بود.