جمعه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۶

فوتبال ایرانی در سال 85

سال 85 هم با تمام پستی و بلندی هاش تموم شد و صد البته رو سیاهی موند به فوتبال ایران. چرا؟

:چون

در مورد فوتبال ملی؛

تیم ملی ایران باید خودش رو برای سومین و بهترین حضورش در مهمترین تورنمنت فوتبال جهان آماده می کرد. اما از اونجایی که در فدراسیون دادکان اخلاق حرف اول رو می زد، اولین خبر تیم ملی در سال85، خبر دلخوری مسوولان فدراسیون از مصاحبه برانکو با شبکه های ماهواره ای ایرانی لوس آنجلس بود! ا


بعد از این، اولین اظهار نظر برانکو راجع به گروه ایران در جام جهانی، البته در سال هشتاد و پنج، هم شنیدنی بود. ا


نکته بعدی سرود ایران در جام جهانی بود. از اونجایی ما ایرانی ها همیشه یا از این ور می افتیم یا برای اون ورغش می کنیم، تا همین چند سال پیش آوردن اسم ترانه از گناهان کبیره محسوب می شد. اما کم کم ورق برگشت وترانه خوانی در ایران اسلامی باب شد! باب شد و باب شد و باب شد تا جایی که مداحانی چون کویتی پور هم شدند ترانه خوان! حالا اینا همه طرف. اما از طرف دیگه فیفا برای آشنایی ملل با فرهنگ کشورهای حاضر در جام جهانی اعلام کرد که تیم ها باید یک آهنگ هم برای خودشون در جام جهانی داشته باشند. و ...همین شد آغاز یک سریال کمدی در ایران! یه روز شجریان می شد خواننده تیم ایران، فرداش نیما نکیسا! بعدش علیرضا عصار و پژمان جمشیدی با هم رقابت می کردند. اما این وسط فدراسیون ما فقط دنبال این بود که مبادا خواننده های لوس آنجلسی فکر بدی به سرشون بزنه. آخه می دونین، در ایران مهم نیست محتوای ترانه چی باشه! مهم اینه که ترانه کجا خوانده شده باشه. برای همین هر پرت و پلایی که در ایران خوانده می شه مجازه و هر چی در بلاد کفر خوانده بشه مثال زنده غِناست! خلاصه مهم این بود که ممد آقای فدراسیون از این آزمون فرهنگی هم سربلند بیرون اومد و شر شیطان رو از سر تیم ملی دفع کرد.ا


اما این شیاطین دست بردار نبودند که! وقتی دیدند مردم ایران اصلاً به آهنگ های اونور آب علاقه ندارند، شروع کردند به پاپوش دوختن برای بازیکن محبوب من و تیم ملی ایران. یه سمیرا خانوم آتیش پاره ای پیداش شد و اومد عین شیطون رفت تو جلد آقا مهدی مهدوی کیا! این شد که شلوار آقا مهدی شد دو تا. اما چون در جریان ناصر محمدخانی معصومیت و پاکی ناصر خان برای همه مشخص شده بود دیگه کسی پیگیر قضیه آقا مهدی نشد! چون اصولاً هر فیلمی قسمت اولش قشنگ تره! و به این ترتیب این ترفند شیاطین هم راه به جایی نبرد. ا


امـــــــــــــــــــــــا بر خلاف تمام تلاش های فرهنگی ممد آقای دادکان، رئیس سازمان تربیت بدنی که همون علی آبادی خودمونه! یهو دو ماه مونده به جام جهانی اعلام کرد که قصّه ما به سر رسید و دوره ریاست دکتر دادکانِ نیز هم! و این اظهار نظر دقیق و به موقع، شد سبب یک تفریح با مزه برای فیفا و داریوش خان مصطفوی و جناب ورزشکار قبل از اینِ محترم، یعنی حضرت صفایی فراهانی! و البته این تفریح همچنان هم ادامه دارد تا الا ماشاالله! ا

دیگه خیلی داشتیم به جام جهانی نزدیک می شدیم و اصلاً خوب نبود که تیممون آماده باشه. البته این نظر من نبود! این نظر همه مربیان ایرانی بود که دلشون می خواست کودتای جام98دوباره سر بگیره و این ویچ های فوتبال نفهم کله پا بشن و یه مربی داخلی خوش فکر و صد البته خوش چهره یهو با فلان جاش بیفته تو کوزه عسل و حالا بخور کی نخور راه بندازه! من جمله ممد آقای مایلی کهن که یه زمانی تو استادیوم ها باب شده بود، هر وقت تماشاگرها می خواستن نفر جلوییشون بشینه تا بازی رو راحت تر ببینند، بهش می گفتن: اگه نشینی مایلی کهنی! خلاصه این فرد محبوب در اظهار نظری قاطعانه اعلام کرد که زوج جلالی و قلعه نوعی جون می دن برای یه زندگی مشترک زیر سقف فوتبال ملی، اما ممد آقای دادکان که ول کن برانکو نبود! دو دستی چسبیده بود به دم و دستگاه برانکو!ا


آقا در کش و قوس این قلعه مالیِ حاجی مایلی بودیم که خبر آوردن وامصیبتا! تیم ملی فوتسالمون بود! یادته؟ همیشه هر دم بیل می رفتن تو زمین و به یاد کوچه پس کوچه دوران نوجوانی بازی می کردن و برنده می شدن؟ این دفعه رفتن و ...ن و برگشتن! البته داور و شرایط بد میزبانی هم بی تأثیر نبوده مثل همیشه! ا

دکتر دادکان که دید خیلی ضایع شده و تیمی که در تمام بازی های آسیایی قهرمان بوده این بار سوم شده، فوری چلنگر و برانکو رو مجبور کرد غُم پُز یا شاید هم قُم پُز در کنن و بگن که بابا جام جهانی رو بچسب! پرتغال و مکزیک رو می بریم! خیالیه؟ البته نمی دونم چرا در اون روزها حرفی از آنگولا در گروه ما نبود! ا


در ادامه هم یه بازی دوستانه کردیم با کرواسی و2-2هم مساوی کردیم تا عین یه بادکنک باد کنیم از غرور. البته علی پروین علی رغم شهرتش در بی سوادی و دور بودنش از علم روزفوتبال، اون روز یه حرفی زد که برانکو روز بازی با مکزیک فهمید یعنی چی! و از اونجایی چند روز بعدش هم بوسنی رو5-2بردیم دیگه حرف پروین که یادمون رفت هیچی روزنامه هامون هم تیتر زدن: آنگولا خوراک است، مکزیک بی خطر؛ با این تیم پوست پرتغال را می کنیم! ا


بالاخره دوره کری خوندن به سر رسید و در بازی با مکزیک وقتی هنرنمایی میرزاپور و کعبی و رضایی در آنِ واحد اسباب خنده تماشاگران در استادیوم رو فراهم کرد، مدام زیر لب می گفتم: سلطان مارو ببخش. اون روز که بعد از مساوی با کرواسی همه مون مست بودیم و خواب فینال جام جهانی رو می دیدیم، یادمه تو گفتی با این دفاع در جام جهانی مشکل داریم. سلطان ما رو ببخش چون فکر کردیم تو به جز فحش خوار و مادر چیز دیگه ای بلد نیستی! بعد از باخت طبق معمول ماجرای کی بود کی بود من نبودم راه افتاد و علی دایی که الحق پر افتخارترین فوتبالیست ماست زیر بار فشار ما مردم قدر شناس له شد، اما غافل از این که اگر باختیم تیممون باخته و صد البته تفکرات مربی مون در نیمه دوم مارو فلج کرده. بعد الکی به هم روحیه می دادیم که اگه مثل نیمه اول بازی با مکزیک بازی راحت پرتغال رو می بریم. اما این اگرها هرگز رخ نداد و با دومین باخت، شدیم توریست جام جهانی و بازی با آنگولا برامون تشریفاتی شد. برانکو که حالا دو زاریش افتاده بود، این بار راجع به بازی با آنگولا گفت که بردن آنگولا کار ساده ای نیست! و ما بعد از بازی برای این پیش بینی کارشناسانه جناب برانکو هورا کشیدیم! در ضمن مقاممون هم خیلی بد نشدا! چون تو گروهمون چهارم شدیم! حالا تو چی کار داری که تو چند تا تیم چهارم شدیم! ا


از همون آلمان بحث انفصال از خدمت دادکان داغ شد و داغ شد و داغ شد تا همه مون رو سوزوند! دادکان دین مدار چنان دو دستی به میز ریاستش چسبید که نگو! بعد از شیوه عزل و نصب مدیران فوتبال در ایران به فیفا خبر داد یا همون جاسوسی کرد تا خوش خدمتی خودش رو به مسوولان فیفا نشون بده. خنده دار بود که دادکان از سیستمی شکایت کرد که عامل انتصاب خودش بود! اما وقت رفتن ظاهراً بد جوری بهش فشار اومده بود بنده خدا! بعد با اطمینان اعلام کرد که فیفا ساکت نخواهد ماند و البته درست می گفت این دکتر دین مدار و اخلاق گرای ما! ا


در این اوصاف خبر گریه بالاک بعد از باخت در نیمه نهایی جام جهانی به ایتالیا وجه تشابه عجیبی با سفرعلی دایی از آلمان به لاس وگاس بلافاصله بعد از بازی با آنگولا داشت . نداشت؟

خسته شدین؟

:اینو بخونین تا خستگیتون در بره

بازی ایران آلمان در استادیوم آزادی یادتونه؟ اون روز من استادیوم بودم که دیدم قبل از بازی یه آقایی وارد زمین شد و کم کم یه موج شعارهم در استادیوم بلند شد: مارمولک مارمولک

بعداً فهمیدم اسم اون شخص آقای علیپوره! ایشون یه روز به موی علی کریمی گیر می داد و فرداش به خال کوبی نیکبخت و پس فرداش به ریش سیاوش اکبرپور! آخه تقصیر خودش که نبود! بنده خدا بیکار بود و رفیق دادکان. اونم علیپور رو آورده بود فدراسیون گفته بود در راستای حفظ ارزش ها گیر بده به این و اون! خوب حالا ماجرای اصلی: ا

همین حاج آقا علیپور در جام جهانی از خجالت یکی از خبرنگاران ایرانی در میاد و بنا به گفته خودش با یکی از مخالفین نظام به جهاد بر می خیزه. البته اون آقا هم جواب ایشون رو بعداً داده اما جالب اینجاست که تازگی ها تا یکی کم میاره می گه فلانی ضد نظامه و این یعنی ته جرم! ا

البته این همه خاطره بد از جام جهانی گفتم، بذارین یه خوبش رو هم بگم. البته خوب فقط برای چند نفر! سال ها پیش یه تیمی بود به اسم فتح که اتفاقاً علی کریمی از این تیم به پرسپولیس منتقل شد. این تیم یه مدیرعاملی داشت به نام اکبر غمخوار که بعداً به دلیل شایستگی هاش (!) شد مدیرعامل باشگاه پرسپولیس! ایشون اولین طراح حذف علی پروین از پرسپولیس بعد از بازگشت پروین به این تیم بود. هنوز سنگینی واژه لُمپن رو در گفتار ایشون در برنامه زنده نود فراموش نکردم. غمخوار حذف پروین رو مترادف حذف لُمپنیزم در پرسپولیس تعریف می کرد. بعداً ایشون هم به دلیل همون شایستگی هاش در پرسپولیس کله پا شد ولی چون از قَدَرترین چسبیده های فوتبال ایران بود پا پس نکشید و به دلیل هم کیش بودن و رفاقت با دادکان، شد مسوول کل تورهای مسافری برای جام جهانی آلمان و چنان بخور بخوری راه انداخت که همه انگشت به دهن موندن. البته این بخور بخورها تک خوری نبودها! چون در ازای اون پول ها فدراسیون دادکان یهو پنجاه میلیون تومان برای خودشون پاداش تصویب می کرد! ای بابا به ما چه!؟

بعد از افتضاح همه جوره جام جهانی آرزوی حاجلی مایلی برآورده شد و امیر قلعه نوعی شد سرمربی تیم ملی. اوضاع فوتبال ملی دیگه آروم شده بود و تنها مسأله همون تفریح فیفا و دادکان و مصطفوی و صفایی فراهانی بود که تا مرز تعلیق فوتبالمون هم پیشرفت و برگشت. این وسط قلعه نوعی از آب گل آلود ماهی گرفت و به شیوه سران مملکتی ایران در اکثر اعصار، هر چی دوست و فک و فامیل داشت چسبوند به تیم ملی تا جایی که میرشاد ماجدی که شاید به زور دو تا بازی ملی داشته، شد مشاور تیم ملی! اما این وسط سر حاجی مایلی بی کلاه مونده بود و اون هم زد به سیم آخر و در برنامه نود با قلعه نوعی درگیری لفظی پیدا کرد و تا مرز خوار و مادر ژنرال هم یه جورایی لشگرکشی کرد! هر چی ژنرال می گفت: بابا ما کل یوم سی نفر رو برده بودیم و هی تکرار می کرد و می گفت برو از مارکار که آنالیزِ تیمِ بپرس، حاجی زیر بار نمی رفت! البته چهره عادل در اون لحظات بسیار دیدنی توصیف شده است! ا

بعد هم ژنرال برنامه شش ماهه تیم ملی رو اعلام کرد و طوری هم اعلام کرد که تا پایان لیگ برتر بتونه در خدمت استقلال باشه و بعدش هم اگر رسید یه یه ماهی با تیم ملی بچرخه! آخه می گن مالزی معمولاً خوش می گذره! ا

راستی گفتم لیگ برتر؛

شروع پارسال توأم بود با برد استقلال مقابل شهید قندی یزد در لیگ قبلی و باخت پرسپولیس به صبا. اما اظهار نظر علی انصاریان بازیکن کنونی و متعصب استقلال، پس از گلزنی برای پرسپولیس در بازی با ابومسلم که دو دو مساوی شده بود، الان جالب به نظر می رسه. ا

استقلال پارسال قهرمان شد چون شایسته بود. تنها تیم نزدیک به استقلال یعنی پاس هم اگر با ناز بی موقع دنیزلی مواجه نمی شد می تونست قهرمان لیگ بشه. ا

بلافاصله بعد از قهرمانی استقلال قلعه نوعی اعلام کرد که از استقلال می رود که البته نرفت! ا

بعد انصاریان پرسپولیسی در نمایشگاه مطبوعات رفت غرفه استقلال و کم کم هم رنگ عوض کرد و در عوض هم آقا نیکی استقلال هم شجاعانه اعلام کرد هر کی بیشتر پول می ده می رم به اون تیم، حتی پرسپولیس . یعنی محترمانه گفت: ..ن لقّ تعصب. ا

البته انصاریان هم که واقعاً باهاش بد رفتاری شده بود سر از استقلال درآورد و شد سمبل تعصب آبی پوشان. ا

یکی از دیگه از عجایب فوتبال ما مسأله مهرداد اولادی بود که اوایل سال قبل رفت امارات و مشکلی هم برای خروج نداشت. وقتی هم که رفت کلی پز داد که من پرسپولیس رو پولدار کردم! بعداً یه بار برگشت ایران ولی موقع خروج فهمید که اَی دل غافل مشمول شده نمی دونسته و البته ایشون هنوز هم که هنوزه می گه من مشمول نیستم ولی کسی باور نمی کنه! ا

لژیونرهامون هم اکثراً وضع خوبی نداشتند و احتمالاً هم نخواهند داشت. کریمی که یه جورایی تموم شده است و اگر بخواد دوباره به اوج برگرده خیلی راه سختی در پیش داره. مهدوی کیا هنوز هم در حد خودش در هامبورگ می درخشه ولی به خاطر سنش فعلاً هامبورگ قصد تمدید قراردادش رو نداره. اما نکونام علی رغم این که از سبک بازیش خوشم نمیاد به نظرم برترین لژیونر امسال ایران بوده و حسابی داره در اوساسونا از هواداران تیمش دلبری می کنه. آندرانیک تیموریان هم نسبتاً موفق بوده و تونسته خودش رو از تیم دوم بولتون به مرز فیکس شدن در تیم برسونه. رحمان رضایی و فریدون زندی هم وضعشون تعریف چندانی نداره. ا

اما راجع به جام حذفی پارسال که آخر شهریور به پایان رسید هم قضیه زمان و تعداد بازی های فینال به علاوه قهرمانی سپاهان و اعتراضات خنده دار پرسپولیسی ها نسبت به عماد رضا از سپاهان هم شایسته تأمل هستند. ا

****

در لیگ برتر امسال سایپا از همون اول با گرفتن دایی به عنوان بازیکن و سپس با رفتن لورانت به عنوان مربی، تیم پر سر و صدایی بود. معتقدم سایپا در اثر تعلیمات و تمرینات اول فصل لورانت تیم خوبی شده بود که با مربیگری دایی و شوک ناشی از اون به یک قدرت در لیگ امسال تبدیل شد. اما همین دایی فعلاً با حاشیه سازیِ بیش از حدش داره اسباب سقوط به رده دوم جدول رو برای تیمش فراهم می کنه. در مقابل صمد مرفاوی با مبارزه علیه همه جریانات منفی این فصل استقلال رو در آستانه کسب دومین مقام قهرمانی پیاپی در لیگ برتر قرار داده. ناگفته نمونه که اوج بحران مدیریت ما در فوتبال سر مسأله حذف استقلال از جام باشگاه های آسیا اتفاق افتاد که باز هم نام امیر قلعه نوعی بر سر در این سوتی ها و در جایی که دو روز بعد از اتمام مهلت ارسال اسامی تیم به کنفدراسیون اعلام کرد اگر هم دیر کنیم جریمه اش رو می دیم، می درخشید. البته فعلاً که این مسأله ختم به خیر شده. پرسپولیس و دنیزلی هم از همون اول راه رو عوضی رفتن و تا الان هم در همون مسیر گام بر می دارن. ا

یه روز باقری قهر می کنه و فرداش اسدی اخراج می شه. بعد الونگ می لنگه و نیکی که به خاطر پول اومده بود پرسپولیس می بینه که به کاهدون زده و ... بماند ...!! ا


در نهایت به بی حرمتی ها و بی احترامی های روزافزون در فوتبالمون باید اشاره کنم که متأسفانه معمولاً نام یکی از قهرمان های پوشالی ما در یک طرف این دعواها دیده می شه. ا

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام پرشين جان
اميدوارم سال خوبي در پيش داشته باشي
ممنون از لطف و محبتت
خوشابحال من كه دوستاي خوبي مثل شما دارم و مي تونم مطالب با ارزششون را بخونم و بيشتر ياد بگيرم

در مورد ورزش من خيلي حاليم نيست ولي فكر مي كنم كه دستهايي در كاره كه باشگاههاي پر طرفدرا مثل استقلال و پرسپوليس خيلي هم رشد نكنند .

قربانت كاوه