دوشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۰

تیمی که دارد به گل نزدن عادت می‌کند

تیم ملی فوتبال ایران اولین پیروزی را در راه رسیدن به جام جهانی 2014 برزیل کسب کرد. عصر شنبه اول امرداد 1390، تیم ملی با ترکیبی تقریباً قابل پیش‌بینی مقابل تیم ضعیف مالدیو صف آرایی کرد و با نتیجه‌ی چهار بر صفر این تیم را شکست داد.
مهدی رحمتی، در دروازه بود، هادی عقیلی و جلال حسینی مدافعان میانی، مهرداد پولادی و خسرو حیدری به ترتیب مدافع چپ و راست بودند. در خط میانی، مازیار زارع و قاسم حدادی‌فر هافبک‌های میانی بودند و علی کریمی جلوتر از این دو نفر قرار داشت. هادی نوروزی و محمدرضا خلعتبری مهاجمان راست و چپ بودند و کریم انصاریفرد مهاجم نوک. غیبت اجباری جواد نکونام در واقع مسبب حضور مازیار زارع در ترکیب اصلی تیم ملی شده بود. ضمن این که مصدومیت مهرداد اولادی و آندرانیک تیموریان راه را برای هادی نوروزی و قاسم حدادی‌فر باز کرده بود تا به ترکیب اصلی تیم ملی برسند که دومی از این فرصت برای نشان دادن قابلیت‌‌های خود استفاده‌‌ی خوبی کرد. در نهایت تنها تغییر غیر قابل پیش‌بینی تیم، جایگزینی احسان حاج‌صفی با مهرداد پولادی در دفاع چپ بود.
بررسی عملکرد بازیکنان در بازی مقابل مالدیو:
در درون دروازه همان‌طور که انتظار می‌رفت رحمتی روز بسیار راحتی را سپری کرد و به همین دلیل ای کاش به جای او از علیرضا حقیقی جوان استفاده می‌شد تا آبدیده شود.
در دفاع با توجه به داشتن محمدنصرتی روی نیمکت ذخیره‌، انتخاب زوج عقیلی-حسینی به نظر من بهترین انتخاب بود. هر چند که این دو در بازی مقابل مالدیو نشان دادند تمایلشان به گلزنی، می‌تواند موجب دردسر برای تیم ملی شود. مالدیو در دیدار روز شنبه سه بار موفق شد دفاع ایران را به دردسر بیندازد که در هر سه مرتبه از بین عقیلی و حسینی یک نفر در زمین حریف به سر می‌برد.
خسرو حیدری در دفاع راست مرا به یاد جواد زرینچه (در دوران اوجش) می‌اندازد. چالاک و سریع توأم با پاس‌های بلندی که اکثراً به خلق موقعیتی عالی برای گلزنی ختم می‌شوند. با این تفاوت که زرینچه در کنار خود مجید نامجو مطلق را داشت که مکمل حرکات جواد بود، اما خسرو حیدری از داشتن چنین زوجی در تیم ملی محروم است. البته در بازی روز شنبه یکی دوبار کریمی با او پاس کاری‌های کوتاهی کرد که همگی به خلق موقعیت منجر شدند. شاید به یاد ماندنی‌ترین این همکاری‌‌ها یک و دو آن‌ها در دقایق میانی نیمه اول بود که کریمی از لای پای مدافع مالدیو با پاسی برشی خسرو را راه انداخت و او هم پس از دور زدن مدافع مستقمیش، با یک بغل پا توپ را به هادی نوروزی رساند؛ اما شوت سر ضرب هادی نوروزی کم جان و بی دقت بود و موقعیت از دست رفت. نقطه ضعف خسرو حیدری اما، به وظیفه‌ی اصلی او یعنی دفاع کردن برمی‌گردد. البته این مشکل در بیست و چند سال گذشته (تا جایی که من به یاد می‌آورم)، همیشه وجود داشته است. جواد زرینچه، مهدی مهدوی کیا، حسین کعبی و خسرو حیدری همگی راست پاهای تند و تیزی هستند که نقطه قوت تیم ملی در زمان حمله محسوب می‌شوند، اما در هنگام دفاع جثه‌ی کوچکشان، آن‌ها را وادار می‌کند که برای جلوگیری از حرکت مهاجمان حریف مرتکب خطا (عموماً حوالی محوطه جریمه) شوند.
مهرداد پولادی اما در دفاع چپ داستان متفاوتی دارد. پولادی با 24 سال در حال حاضر با تجربه‌ترین مدافع چپ تیم ملی است، اما او تنها 2 بازی ملی در کارنامه‌اش دارد. دیدار مقابل مالدیو و دیدار مقابل ماداگاسکار! به جز او احسان حاج‌صفی و حمیدرضا علی‌عسگری هم هستند که هر دو بیست و یک سال دارند. اما حاج‌صفی از سال 2008 که مقابل زامبیا در دیدار دوستانه به سرمربیگری علی دایی به میدان رفت، تاکنون 36 بار با پیراهن تیم ملی در میدان حاضر شده است. اما حمیدرضا علی‌عسگری هم سنش کم است و هم تجربه دیدارهای ملی‌اش (یک بازی مقابل ارمنستان). به هر حال مهرداد پولادی در این دیدار واقعاً ساده، به نظر من، نتوانست از اولین حضورش در ترکیب اصلی تیم ملی استفاده شایانی ببرد و تعویض او در شصتمین دقیقه‌ی بازی هم بیانگر عدم رضایت کوئیروش از بازی او بود. اگر دوباره به بازی نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که جناح چپ ایران در حملات تیمی نقش چندانی نداشت، مگر زمانی که خلعتبری برای گرفتن توپ عقب‌تر می‌آمد و از آنجا نفوذ می‌کرد.
در خط میانی، مازیار زارع روز بسیار آرامی را پشت سر گذاشت، چرا که وظیفه‌ی او خراب کردن بازی حریفی بود که بلد نبود بازی کند! کوئیروش که با ترکیبی محتاط تیمش را روانه‌‌ی میدان کرده بود، در همان زمانی که مهرداد پولادی را از زمین بیرون کشید، اشتباه دیگرش در چینش ترکیب را نیز اصلاح کرد و محمد قاضی را به جای مازیار زارع به میدان فرستاد و درست پس از حضور این دو بازیکن بود که تیم ملی بار دیگر جان گرفت.
قاسم حدادی‌فر هم وظیفه‌ای شبیه به مازیار داشت، با این تفاوت که او با تکیه بر هوش بالا و قدرت کنترلش، در نقش آغازگر اکثر حملات تیم ملی در میدان ظاهر شد. حسن حضور او در زمین این بود که علی کریمی فارغ البال در زمین حریف جولان می‌داد و می‌دانست قاسم حدادی‌فر با قابلیت بالایش در توپ پخش کردن، او را صاحب توپ خواهد کرد.
اما علی کریمی کاپیتان تیم ملی در این بازی، مثل بیشتر مواقع از برترین بازیکنان تیم بود و هرگاه که او به حرکت درآمد، تیم هم همراه او راه افتاد. نقش کریمی در تیم ملی همان نقشی است که برازنده‌ی اوست. فقط کریمی باید انگیزه‌ی بازی کردن در تمام دقایق بازی را در خود افزایش دهد، تا کل تیم از انگیزه‌ی او استفاده کند.
هادی نوروزی که پیش از حضور کوئیروش در تیم ملی، در طی دو سال تنها 6 بار به عنوان بازیکن ذخیره وارد زمین شده بود، در دو بازی اخیر تیم ملی بازیکن فیکس تیم شده بود. اما نمایش پائین‌تر از معمولی‌اش در هر دو دیدار ممکن است او را تا مدت‌های مدیدی روی نیمکت تیم ملی بنشاند. نوروزی دیروز بارها کرنرهای تیم ملی را زد ولی هیچ کدام خطرناک نبود.
محمدرضا خلعتبری گوش چپ تیم ملی در دیدار مقابل مالدیو بود که از بهترین بازیکنان تیم هم محسوب می‌شد. گل‌های اول و سوم روی پاس مستقیم او به ثمر رسید و گل دوم هم در پی رفت و برگشت توپ ارسالی او به محوطه جریمه به ثمر رسید.
کریم انصاریفرد که قرار است نوک پیکان زهردار تیم ملی باشد، در دو بازی اخیر بسیار گل نزن نشان داده است. انصاریفرد که شباهت فیزیکی زیادی به علی دایی دارد، بر خلاف او موقعیت‌های خوبی را در طول بازی از دست می‌دهد و حتماً باید به فکر رفع این مشکل باشد. ابته انصارفیرد دیروز دو گل زد که هر دو با اشتباه محرز مدافعان مالدیو به ثمر رسید؛ مخصوصاً دومی.

واکنش عجیب انصاریفرد پس از از دست دادن موقعیتی که خسرو حیدری برایش مهیا ساخته بود. (عکس از ایسنا)

به هر حال تیم ملی اولین دیدارش در راه جام جهانی 2014 برزیل را با برد راحتی پشت سر گذاشت، اما به نظر می‌رسد این تیم با تیم قابل اتکا برای رسیدن به برزیل فاصله دارد.
به طور خلاصه:
دو مدافع کناری تیم در کارهای دفاعی ضعف دارند.
هادی عقیلی و جلال حسینی آن‌قدر کند هستند که در کورس با مهاجمان مالدیو هم جا می‌مانند.
میانه میدان و دروازه نقاط قوت تیم هستند. به نفرات میانی تیم نام نکونام، تیموریان، جباری، پژمان نوری و محمد نوری را هم اضافه کنید تا مطمئن شوید خط میانی تیم ملی نقطه قوت تیم است.
خط حمله با بازگشت اولادی و احتمالاً غلامرضا رضایی (در آینده) می‌تواند زهردارتر شود. حضور خلعتبری در این خط واقعاً مفید است اما نوروزی و انصاریفرد (به ویژه نوروزی) برای حضور در ترکیب ثابت تیم، باید نقاط ضعف خود را برطرف کنند.
جدول زیر شامل اطلاعات مفیدی در مورد ترکیب تیم ملی در بازی مقابل مالدیو است به همراه نمره‌ی پیشنهادی من به بازیکنان:

پنجشنبه، تیر ۳۰، ۱۳۹۰

از فدراسیونی که حتی برنامه‌ی لیگ برتر را غلط اعلام می‌کند، چه انتظاری باید داشته باشیم؟

نحوه قرعه‌کشی یازدهمین دوره لیگ برتر - عکس از ایسنا

در حالی که کمتر از دو هفته به آغاز یازدهمین دوره رقابت‌های لیگ برتر فوتبال ایران باقی مانده است، هنوز ابهامات زیادی در مورد قوانین و برنامه‌ریزی این بازی‌ها وجود دارد.
به موارد زیر توجه کنید و به خاطر داشته باشید که این موارد فقط در فوتبال به ظاهر حرفه‌ای ایران دیده می‌شود:
منشوری‌ها:
هیولای منشوری شدن بازیکنان و مربیان! در فضای کنونی ایران، که فضایی مذهبی-سیاسی-نظامی است، فوتبال هم آلوده به این موارد شده و فدراسیون با استخدام یک فرد معمم، بازیکنان و مربیانی که شؤون اسلامی (به زعم حاج آقای فدراسیون) را رعایت نکنند، برای مدتی محروم می‌شوند. برای ختم بحث احمقانه منشور اخلاقی به این نکته بسنده می‌کنم که مدل مو، پیرایش صورت، حضور در مهمانی بدون مجوز، داشتن دوست دختر، دلالی در انتقال بازیکن و استفاده از مواد مخدر همگی یک رأی دارند: محرومیت!
سقف قرارداد:
این هم از عجایب فوتبال ماست که برای قرارداد بازیکنان سقف سیصد و پنجاه میلیون تومان در سال تعیین شده و هر کس از این حد بیشتر قرارداد ببندد، با فدراسیون فوتبال طرف است! بحث در این باره خیلی طولانی و کارشناسی خواهد بود. اما به طور خلاصه ایراد کار اینجاست که منبع تأمین مخارج بیشتر باشگاه‌ها، دولت است! وقتی تمام تیم‌ها دولتی هستند و فدراسیون زیر نظر سازمان تربیت بدنی فعالیت می‌کند، در واقع مثل این می‌ماند که برای دهه‌ی فجر بچه‌‌های یک مدرسه مسابقات فوتبال راه بیندازند! خوب طبیعی است در این شرایط هر پولی پرداخت شود از جیب دولت می‌رود! بازیکنانی که تا همین یکی دو سال پیش نزدیک به یک میلیارد در سال درآمد داشته‌اند، چگونه حاضر می‌شوند که حداکثر سیصد و پنجاه میلیون تومان بگیرند؟ اینجاست که همه‌ی باشگاه‌ها مجبورند بدون در نظر گرفتن توانایی بازیکنان به همه همان مبلغ سیصد و پنجاه میلیون تومان را بدهند! البته این ظاهر قضیه است. در باطن همگی سوراخ دعا را پیدا کرده‌‌اند و با عناوین مختلف مانند پاداش، بسیار فراتر از سیصد و پنجاه میلیون تومان به بازیکنان می‌دهند! آقایان فدراسیون هم سرشان را کرده‌اند توی برف!
تیم‌های لیگ یازدهم:
افتضاح لیگ ششم را به یاد دارید؟ بحث تبانی و دردسرهایش برای سه تیم شهید قندی یزد، راه‌آهن و نفت آبادان را؟ امسال هم همین اوضاع قمر در عقرب به وجود آمده! ظاهراً در لیگ دسته اول که تیم‌ها برای رسیدن به لیگ برتر رقابت می‌کنند، تخلفی رخ داده که نتیجه‌اش باعث تغییرات اساسی جدول نهایی لیگ می‌شود. فضیه از این قرار است که تیم گسترش فولاد تبریز که از معدود تیم‌های خصوصی فوتبال ماست، به نتیجه‌ی دیدارش با نساجی مازندران معترض است و دلیل آن هم استفاده همزمان تیم نساجی از چهار بازیکن خارجی بوده است که این خلاف مقررات فوتبال ماست و در نتیجه بازی باید 3 بر 0 به نفع تیم تبریزی تغییر کند. مدارک هم موجود است و این یعنی حقانیت تیم گسترش فولاد تبریز! اما فدراسیون آن زمان (بهمن ماه) شکایت را بررسی نکرد تا این که گسترش فولاد تبریز با اختلاف یکی دو امتیاز از رسیدن به لیگ برتر بازماند و وقتی صدای اعتراض گسترش فولاد تبریز دوباره بلند شد که اگر شکایت ما را جواب بدهید ما به لیگ صعود خواهیم کرد، فدراسیون شکایت را مردود اعلام کرد! این قضیه هنوز حل نشده و واقعاً هنوز معلوم نیست که گسترش فولاد تبریز به لیگ برتر صعود می‌کند یا نه! توجه داشته باشید که کمتر از دو هفته به آغاز بازی‌ها باقی مانده!
حراج تیم‌ها:
بساط سه جفت صد تومن فروختن تیم‌ها و انتقال آن‌ها از تهران به شهرستان‌ها از آن قوانین من درآوردی دولت نهم-دهم است که طرح تمرکز زدایی از پایتخت را بدون مطالعه اما با جدیت دنبال می‌کند! به سرنوشت تیم‌هایی که منتقل شدند دقت کند:
پاس تهران که تا همین چند سال پیش مدعی قهرمانی در لیگ بود و یکی از سه تیمی است که در کل تاریخ فوتبال ایران قهرمان آسیا شده است، چند سال پس از انتقال به همدان به دسته‌ی اول سقوط کرده. پیکان تهران که از با سابقه‌ترین تیم‌های فوتبال ایران به شما می‌رود، پس از انتقال به قزوین به دسته‌ی اول سقوط کرد. راه‌آهن تهران پس از انتقال به شهرری، بلا تکلیف مانده بود وهمین چند روز پیش به بخش خصوصی واگذار شد.
سهمیه لیگ برتر:
این یکی از خنده‌دارترین وقایع فوتبال ماست که وقتی یک تیم به دسته‌ی پائین‌تر سقوط می‌کند، فوراً به فکر خرید امتیاز یک تیم دیگر می‌افتد تا یه شبه به لیگ برتر بازگردد! هیچ جای دنیا چنین چیزی دیده نمی‌شود. اما آقایان فدراسیونی بیشتر به فکر منشور و سقف قرارداد هستند تا جلوگیری از این خیش خراشمان مدیریتی! از طرف دیگر پارسال سپاهان نوین که در واقع تیم دوم سپاهان است، به لیگ برتر رسید ولی چون طبق قوانین فیفا دو تیم با مالکیت مشترک حق شرکت در لیگ حرفه‌ای را ندارند، از صعود بازماندند! امسال هم مس سرچشمه که مالکانش همان مالکان مس کرمان هستند پس از صعود به لیگ برتر دربدر به دنبال تغییر در اساسنامه‌ی باشگاه بودند تا بتوانند مالک دیگری برای تیمشان بتراشند که حذف نشوند! واقعاً چرا باید اجازه داد تیم دوم یک باشگاه در رده‌ای بازی کند که با رده‌ی تیم نخستش تداخل داشته باشد؟ جالب اینجاست که کلاً بیشترِ باشگاه‌های ما بودجه‌شان دولتی است و در واقع یک مالک دارند! نمومه‌ی بارزش استقلال و پرسپولیس که هر دو در اختیار سازمان تربیت بدنی هستند!
سرباز-بازیکن:
وقتی می‌نویسم فوتبالمان هم همانند فضای کلی کشور مذهبی-سیاسی-نظامی است، به همین دلیل است! بازیکنان فوتبال ما بهترین دوران فوتبالیشان را باید در دو سه تیم نظامی لیگ برتر سپری کنند. ملوان که متعلق به نیروی دریایی است. مقاومت سپاسی که متعلق به بسیج است و اخیراً ترکتورسازی که سپاه سهام آن‌را خریده است! جالب اینجاست با تمام علاقه‌ای که این نهادهای نظامی به فعالیت در فوتبال دارند (!)، همیشه بازیکنان مشمول فوتبال ایران، برای بازی‌های خارج از ایران مشکل خروجی دارند!
برنامه:
در این بیست و چند سالی که به یاد دارم، همیشه پای مدیریت در فوتبال ما لنگ می‌زده است! این یکی دو سال اخیر برنامه‌ریزی لیگ برتر منسجم‌تر شده، اما کماکان بازی‌ها وسط هفته و در ساعات میانی روز برگزار شده است که باعث شده بازی‌‌ها کم بیننده شود. اما امسال هنوز لیگ شروع نشده سوتی‌های برنامه‌ریز‌ی شروع شده است! مراسم قرعه‌کشی لیگ روی کاغذهایی که با دست نام تیم‌ها روی آن نوشته شده قرار گرفته بود. کاغذها با دست بریده شده بودند و از همه جالب‌تر برنامه‌ی هفته‌های شانزدهم و هفدهم غلط اعلام شده‌اند!
هفته‌ی 16:
سایپا – مس کرمان (غلط)، سایپا – شاهین بوشهر (درست) { سایپا – مس کرمان هفته‌ی 7}
مس سرچشمه – صبا (غلط)، مس کرمان – صبا (درست) { مس سرچشمه – صبا هفته‌ی 7}
تراکتورسازی – سپاهان (غلط)، تراکتورسازی – مس سرچشمه (درست) {سپاهان – تراکتورسازی هفته‌ی 10}
هفته‌ی 17:
نفت آبادان – صبا (غلط)، نفت آبادان – سایپا (درست) { نفت آبادان – صبا هفته‌ی 12}
برای پی بردن به برنامه‌ی صحیح کافی است رمز قرعه‌کشی را باز کنید. هر تیم در قرعه‌کشی یک شماره دارد. اما جالب اینجاست که وب سایت فدراسیون و تمام خبرگزاری‌ها برنامه غلط را منتشر کرده‌اند!
×××
به موارد فوق می‌توان مشکلات حق پخش بازی‌ها، تداخل اردوهای ملی با بازی‌های باشگاهی، قهر و آشتی‌های پر شمار، حرمت شکنی‌‌های بازیکنان، مربیان و داوران نسبت به یکدیگر و بسیاری مسایل دیگر را اضافه کرد.

دولت حیا کن فوتبالیارو رها کن

روز جمعه اول امرداد 1390 تیم ملی راه خود را برای رسیدن به جام جهانی 2014 برزیل آغاز خواهد کرد و اولین قدم این راه، شکست تیم مالدیو است که حتی بدبین‌ترین کارشناسان به تیم ملی هم به چیزی جز پیروزی در این دیدار فکر نمی‌کنند.
معتقدم بر خلاف تمام انتقادهایی که از نحوه‌ی بازی تیم ملی مقابل ماداگاسکار شد، تیم ملی بازی روانی (به ویژه تا اواسط نیمه‌ی دوم) انجام داد. کافی بود دو توپی که به تیر دروازه‌ی ماداگاسکار خورد، به علاوه دو موقعیت استثنایی‌ای که پژمان نوری در نیمه‌ی اول و کریم انصاریفرد در نیمه دوم از دست دادند، وارد دروازه‌ی ماداگاسکار شود، تا بازی 5 بر 0 به نفع ایران تمام شود و هیچ انتقادی هم شنیده نمی‌شد. اما مهم اینست که بازیکنان قدر موقعیت‌ها را بهتر بدانند تا در مواقع حساس، حسرت این موقعیت‌ها را نخوریم. البته دفاع تیم در دقایق پایانی دو سه بار از هم گسیخت (به ویژه دفاع چپ)، که مطمئناً این از هم گسیختگی را کارلوس کوئیروش هم دیده است و به فکر راه حل برای آن خواهد بود.
نکته‌ی دیگر شعار "کفاشیان حیا کن تیم ملی را رها کن" است که از دقیقه‌ی 75 به بعد در ورزشگاه شنیده شد و با واکنش مسؤولان فدراسیون هم روبرو شد تا جایی ترابیان اعلام کرد ممکن است بازی‌های تیم را در شهرستان‌ها برگزار کنند. یکی دو نکته در این مورد بنویسم:
اول این که من هم معتقدم کفاشیان لیاقت ریاست فدراسیون فوتبال ایران را ندارد. اما معتدم تا زمانی که فوتبال ما دولتی باشد و دستور از وزارت ورزش (همان سازمان تربیت بدنی خودمان) صادر شود، این که چه کسی رئیس فدراسیون باشد، تأثیر چندانی در پیشرفت یا پسرفت فوتبال ما ندارد. به عبارت دیگر شاید بهتر باشد بگوئیم: "دولت حیا کن فوتبالیارو رها کن".
دوم هم این که جناب ترابیان باید به شما عرض کنم که نه به دلیل شعار تماشاگران، بلکه به خاطر گسترش فوتبال در کشور باید تیم ملی در شهرهای گوناگون پذیرای حریفانش باشد. مثلاً چه ایرادی داشت اگر تیم ملی بازی مقابل ماداگاسکار را در همدان یا کرمان برگزار می‌کرد؟ هم تماشگار بیشتری می‌آمد، هم بازیکنان تیم ملی شارژ روحی بیشتری می‌شدند و هم فدراسیون سود بیشتری برای فروش بلیت به دست می‌آورد. نتیجه‌ی حرفتان درست است، اما از راه نادرستی به آن رسیده‌اید آقای ترابیان!
به هر حال امیدوارم و البته بسیار خوش بین که ایران با کارلوس کوئیروش چهارمین حضور در جام جهانی را تجربه خواهد کرد.
پ.ن: تیم ملی در 10 دیدار اخیرش که در ورزشگاه آزادی برگزار کرده به 6 بردِ 1 بر 0، 3 تساویِ 1 بر 1 و یک شکستِ 2 بر 1 (مقابل عربستان) دست یافته است. اگر به آمار ارائه شده دقت کنید متوجه می‌شوید که تیم ملی در تمام 10 دیدار اخیرش در ورزشگاه آزادی موفق شده گل بزند ولی فقط یک گل در هر بازی. به امید این که این رکورد ناخوشایند روز جمعه شکسته شود.